- یتااهو – تارنمای فرهنگی زرتشتیان ایران - https://www.yataahoo.com -

شکسپیر و فردوسی

فروسی و شکسپیر [1] آیا می‌توان دو تنی را که ۶۰۰ سال با هم تفاوت زمانی دارند و از لحاظ مکانی، فاصله شرق به غرب آنها را جدا می‌کند را، در کنار هم نهاد؟ ولی اگر دوری زمان و مکان هست، در برابر آن، نزدیکی نبوغ‌ها نیز هست.

اگر بر چشم انداز شاهکارهای سراسر گیتی نگاهی بیفکنیم، در برآوردی نزدیک به یقین، تنها شکسپیر، سراینده‌ی انگلیسی را، می‌توان با فردوسی در یک اندازه دانست.

این مقایسه از جهت پهناوری اثر قدرت کلام، جامعیت مفاهیم، اشراف بر کل مسایل بشری است. با این حال، آن بلندی سخن فردوسی که سر به اوج دارد، در سروه‌های شکسپیر دیده نمی‌شود.

و اما درباره‌ی نفوذ و شهرت بیرونی، تفاوت از اینجا پدید آمده است که شکسپیر به امپراتوری انگلوساکسون تعلق داشته و زبانش انگلیسی است و نیروی سیاسی بریتانیا و اقتصادی آمریکا، پشتوانه او بوده است. در حالی که فردوسی از کشوری چون ایران است و زبانش فارسی.

آری گزارش‌ها نشان می‌دهد که در ایالات متحده به تنهایی بیش از دو هزار کرسی «شکسپیر شناسی» در دانشگاه‌ها وجود دارد و در دیگر کشورها شماره‌ی آن به یک‌هزار می‌رسد. هر ساله ۳۰۰ رساله دکترا درباره شکسپیر نوشته می‌شود که با حذف روزهای تعطیل می‌شود روزی یک رساله. شمار شرکت‌کنندگان در کنگره‌های درپیوند با شکسپیرشناسی به یک‌هزار می‌زد که پس از آمریکا، بیشترین شمار، از آن ژاپن بوده است.

همچنین ده‌ها تاتر در جهان هستند که نمایشنامه‌های شکسپیر را بر روی صحنه دارند که یکی از آنها تاتر گلوب Globe است که برای نمایش آثار شکسپیر دارای جایی به همان سبک سده‌ی شانزدهم است و در زیر سقف نیمه‌باز نمایشنامه‌ها به‌اجرا در می‌آید. که هزینه ساخت این تاتر از راه دهش‌های مردمی از سراسر جهان تامین می‌شود که بیش از بر ۱۲ میلیون دلار بوده است. که نزدیک ۴۰% این مبلغ از آمریکا دریافت شده است و پس از آن ژاپن و اندونزی بیشترین کمک‌ها را کرده‌اند.

«استرانفورد» زادگاه شکسپیر در انگلستان اکنون یکی از بزرگترین مراکز گردشگری شناخته می‌شود در آنجا نیز موزه، تالار نمایش، سخنرانی و رفت‌و‌آمدهای فرهنگی برقرار است و شمار بازدیدکنندگان آن بی‌شمارند. به‌گونه‌ای که نام‌آورترین نقطه‌ی جزیره بریتانیا شهر کوچک استرانفورد شناخته می‌شود.

شکسپیر با همه ارزشی که برای انگلستان دارد و مایه سرافرازی آن سرزمین بوده و از نظر اقتصادی نیز سالیانه مبلغ قابل توجهی ارز وارد انگلیس می‌کند. در مجموع اهمیتش به اندازه اهمیت فردوسی برای ایران نیست. اگر وی حق اعتبار برگردن مردم انگلیس دارد، حق فردوسی، حیات ملی است. واقعیت آن است که اگر به واسطه شاهنامه و زبان فارسی نبود، ایران تنها به‌گونه‌ی آب و خاک و جغرافیا بر جای می‌ماند، ولی نه در حیطه یک مجموعه تمدنی و تاریخی و قومی. شکسپیر نبوغ قوم خود را در نوشته‌های خویش بازتاب داده و فردوسی در یک کلام هستی مینوی ایران را به ما بازگرداند.

آنچه درباره شکسپیر صورت گرفته، نه تنها شایسته او بلکه نشان‌دهنده‌ی هوشیاری فرهنگ وابسته به اوست. اکنون ما با فردوسی، چگونه‌ایم؟ آیا زمان آن نیست که نشان دهیم که به آنچه داریم، چندان ناآگاه و ناسزاوار نیستیم؟

و هنوز خون شاهنامه در تنمان جاری است…

یاری‌نامه:

۱- مجله ادبستان (آذر۷۱)

۲- روزنامه همشهری (۲۵/۰۲/۱۳۸۲)

۳- کتاب چهار سخنگوی وجدان ایران

۴- سروسایه فکن از محمدعلی اسلامی ندوشن

به اشتراک بگذارید...