[1] به فرخندگی ۷ آبانماه،روز بزرگداشت کوروش بزرگ و صدور فرمان تاریخی و پرآوازهی وی، نامور به نخستین«منشور ملل» پس از چیرگی بر بابل در ۲۵۳۹ سال پیش
فرمان کوروش بزرگ ، برگردان از دکتر عبدالمجید ارفعی
۱ . ………………………………………………………………………………… [ بنا کرد] (؟)
۲ . ………………………………………………………………………………… گوشهی جهان.
۳ . …………………………………… ناشایستی شگرف بر سروری (۱) کشورش چیره شده بود (۲)
۴ . ……………………………………… (فرمود تا به زور) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهند (۳)
۵٫ (پرستشگاهی) همانند اَسنگیل Esangila [بنا کرد] … از برای او ur و دیگر جایهای مقدس
۶٫ با آیینهایی نه در خور ایشان، آیین پیشکشی قربانیای نهاد که (پیش از آن) نبود. هر روز به گونهای گستاخانه و خوارکننده سخن میگفت، و نیز با بدکرداری از بهر خوار کردن (خدایان)(۴)
۷٫ بردن نذورات را (به پرستشگاهها) برانداخت. [او (همچنین) در آیینها (به گونههایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست.
۸٫ کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل Bābilion) تباهکاری روا میداشت (و) هر روز [به آزردن (آن) سرزمین دست (مییازید)، مردمانش] را با یوغی بی آرام به نابودی میکشانید، همهی آنها را.
۹٫ از شکوههای ایشان انلیل Enlil خدایان (= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد. [جایهای مقدس رها شدند و یادنمای (آن) پرستشگاهها (= آثار) به فراموشی سپرده شد]. دیگر خدایان باشنده در میان ایشان (نیز) پرستشگاههای خویش را ترک کردند.
۱۰٫ در (برابر) خشم وی (= مردوک) او (= نبونئید Nabūna’id) آنان (= پیکرههای خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود]، از بهر همهی باشندگان روی زمین که جایهای زندگیشان ویرانه گشته بود،
۱۱٫ و (از بهر) مردم سرزمینهای سومر Šumer و اکد Akkadî که (بسان) [کالبد] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (=مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.
۱۲٫ (مردوک) در میان همهی سرزمینها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر،(۵) آنگونه که خواستهی وی (=مردوک) باشد، شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت.(۶)
۱۳٫ او (= مردوک) کوروش، پادشاه شهر انشان Anšan را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همهی جهان.
۱۳٫ او (= مردوک) سرزمین گوتیان Qutî و تمامی سپاهیان مندَ Manda (= مادها)، (۷) را به فرمانبرداری از او (=کوروش) واداشت.(۸) او (مردوک) – (واداشت تا) – مردم، سیاه سران،(۹) به دست کوروش شکست داده شوند.
۱۴٫ (در حالی که) او (= کوروش) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی میکرد، خدای بزرگ، نگاهبان مردم خویش، با شادی به کردارهای نیک و دل (پر از) داد او (=کوروش) نگریست.
۱۵٫ (پس) او را فرمود که به سوی شهر وی، بابل، پیش رود. (مردوک) او (= کوروش) را برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام برداشت.
۱۶٫ (در حالی که) سپاهیان بیشمار او (۱۰) که همانند (قطرههای) آب یک رود به شمارش درنمیآمدند،(۱۱) پوشیده در ساز و برگ جنگ،(۱۲) در کنار وی گام برمیداشتند.
۱۷٫ او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (=کوروش) را به شهر خویش، بابل، فرا برد. (مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبونئید را – پادشاهی که وی (=مردوک) را پرستش نمیکرد – به دست او (=کوروش) سپرد.(۱۳)
۱۸٫ همهی مردم بابل، همگی (مردم) سومر و اکد، (همهی) شاهزادگان و فرمانروایان (۱۴) به وی (= کوروش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهیاش شادمان گردیده، چهرهها درخشان کردند.
۱۹٫ سروری که به یاری وی خدایان ِ(؟) در خطر مرگ (قرار گرفته) زندگی دوباره یافتند و از گزند و آسیب رها شدند، (و) همهی خدایان (؟) به شادی او را همیستودند و نامش را گرامی داشتند.
۲۰٫ من، کوروش، پادشاه جهان، شاه بزرگ، شاه نیرومند، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهار گوشهی جهان،
۲۱٫ پسر کمبوجه، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نوهی (۱۵) کوروش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نبیرهی چیشپیش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان،
۲۲٫ از تخمهی پادشاهیای جاودانه، آن که پادشاهیش را خداوند (۱۶) (=مردوک) و نبو Nabû دوست میدارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که من (= کوروش) آشتی خواهان به بابل اندر شدم،(۱۷)
۲۳٫ با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم، مردوک، سرور بزرگ، مهر دل گشادهام را که د[وستدار] بابل است به خواست خود به [خویشتن گروانید] (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم.(۱۸)
۲۴٫ (و آنگاه که) سربازان بسیار (۱۹) من دوستانه اندر بابل گام برمیداشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمینهای سومر و اکد ترساننده باشد.
۲۵٫ من (شهر) بابل و همهی (دیگر) شهرهای مقدس را در فراوانی نعمت پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی (۲۰) داده بود (؟) نه در خور ایشان،
۲۶٫ درماندگیهاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.(۲۱)
مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و
۲۷٫ (آنگاه) مرا، کوروش، پادشاهی که پرستندهی وی است و کمبوجیه، فرزند ِزاده شدهی من و همگی سپاهیانم را
۲۸٫ با بزرگواری، افزونی داد و ما به شادمانی، در آشتی تمام، کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد و والاترین پایهی (۲۲) [خداییش] را ستودیم. به فرمان او (= مردوک) همهی شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته
۲۹٫ و همگی (شاهان) جهان (۲۳) از زبرین دریا (= دریای مدیترانه) تا زیرین دریا (= دریای پارس)، (همهی) باشندگان سرزمینهای دور دست، همهی شاهان آموری شاهان Amurrû آموری،(۲۴) باشندگان در چادرها همهی آنها
۳۰٫ باج و ساو بسیارشان (۲۵) را از بهر من؛ (= کوروش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.
از … تا (شهر) آشور Aššur و شوش MŬŠ. ERIN = Šusan
۳۱٫ آگاده Agade، سرزمین اشنونا Ešnunna، (شهر) زمین مه – تورنو Mê – Turnu، دیر Dēr تا (پایان) نواحی سرزمین گوتیان و نیز (همهی) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود،(۲۶) (از نو باز ساختم).
۳۲٫ (و نیز پیکرهی) خدایانی را که در میانهی آن شهرها (=جایها) به جایهای نخستین بازگردانیدم و (همهی آن پیکرهها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاههای خویش بازگردانیم.
۳۳٫ (و نیز پیکرهی) خدایان سومر و اکد را که نبونئید (بیبیم) از خشم سرور خدایان (=مردوک) با بابل اندر آورده بود، به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی
۳۴٫ در نیایشگاههایشان بنشاندم – جایهایی که دل آنها شاد گردد-
باشد که خدایانی که من به جایهای مقدس (نخستینشان) باز گردانیدم،
۳۵٫ هر روز در برابر خداوند (=مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند (۲۷) و همواره در پایمردی من سخنها گویند، با واژههایی نیک خواهانه باشد که به مردوک، خدای من، گویند که «به کوروش، پادشاهی که (با بیم) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش،
۳۶٫ بی گمان باش، بهل تا آن زمان بازسازنده باشند … با روزهایی بی هیچ گسستگی.» همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همهی (مردم) سرزمینها را در زیستگاهی آرام بنشانیدم.
۳۷٫ [……………………. یک ؟ غا]ز، دو اردک و ده قمری (فربه) بیش از (رسم ِمعمول ِدادنِ) غازها، اردکها و قمریان (معین کردم)
۳۸٫ [……………بل]ند و بر آنها بیفزودم. در استوار گردانیدن ب[نای] باروی «ایمگور – انلیل Imgur – Enlil» باروی بزرگ شهر بابل کوشیدم (۲۸) و
۳۹٫ […………….] دیوار کنارهای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (یکی از) شاهان پیشین [ساخته و (بنایش را) به انجام نرسانیده] بود،
۴۰٫ [بدانسان که] بر پیرامون [ شهر (به تمامی) برنیامده بود]،(۲۹) آنچه را که هیچ از یک شاهان پیشین (با وجود) افراد به بیگاری گرفته شدهی [کشورش] در بابل نساخته بودند،
۴۱٫ [….. از قیر ] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا]ن (۳۰) [را به انجام رسانیدم.]
۴۲٫ [دروازههای بزرگ وسیع مر آنها را بنهادم ……. و درهایی از چوب سدر] با پوششی از مفرغ، با آستانهها و پاشنه[هایی از مس ریخته شده …… هر آن جایی که دروازهها]یشان (یافت میشد)،
۴۳٫ [استوار گردانیدم ………………………………………………………………………… نو]شتهای لوحه ای (در بردارندهی) نام آشور بانی پال Aššur – bāni – apli شاهی پیش (۳۱) از من [در میان آن (= بنا) بدید]م.
۴۴٫ ………………………………………………………………………………………………
۴۵٫ …………………………………………………………………………… تا به روز جاودان.
پانوشتها :
(۱) استفاده از واژهی enūto «سروری» (صفت از واژهی EN سومری به معنی خداوند، صاحب) احتمالا نمایانگر آن است که هنوز اعتقاد ابتدایی راجع به نزدیکی بسیار بین قدرت حیاتی فرمانروا و ترقی و پیشرفت کشور در میان نویسندگان بابلی رواج داشته. نقل از مرحوم پروفسور «ا. لئو اوپنهایم»(A. Leo Oppenheim) رجوع کنید به:
Anceint Near Eastern Texts Related to Old Testament, ed. James B. Pritchard, 3rd ed. With Supplement (Priceton: Princeton University Press, 1696), P. 315, n. Ι.
(۲) معنی لغوی : قرار گرفته بود.
(۳) پیش از دوباره خوانی لوحه توسط آقای پروفسور «Paul Richard Berger» به جای واژهی (؟) buli واژهی tamšili بازسازی شده بوده است و از این رو این سطر به گونهی زیر ترجمه شده بود :
[«… نبوئید راستین پیکرههای خدایان را از اورنگهاشان برداشته و ] (دیگران را) بر آن واداشت تا پیکرههای (دروغین) بر آنها (= اورنگها) جای دهند.»
نسخه برداری اینجانب وجود bu را تایید نمیکند و آنچه باقی مانده به ši شباهت بیشتری دارد.
(۴) در بازسازی پایان سطر ۶ اختلاف نظرهایی وجود دارد. در بازسازی پایان سطر ۶ اینجانب نظر شادروان اوپنهایم و فرهنگ آشوری شیکاگو را نقل کرده است. در فرهنگ آشوری شیکاگو (Assyrian Dictionary Chicago) جلد سوم D ص ۱۱ شمارهی ۳ در ذیل واژهی «dabābu» این عبارت به صورت زیر بازسازی شده است.
Umišamma iddinibub šipr{I m}agritim
«هر روز از رفتارهای خوار کننده سخن میگفت»
و این بازسازی در ترجمهی شادروان پروفسور اوپنهایم نیز آشکار است.
آقای پروفسور برگر این شکستگی را «u ana magriti» بازسازی کرده که با بررسیهای دوباره توسط اینجانب و خود آقای برگر، به جهت نبودن فضای کافی برای واژهی «ana» این بازسازی کنار نهاده شد.
(۵) معنی لغوی: درست، با تقوی
(۶) شادروان اوپنهایم از آن جهت که شاه میبایست در هنگام انجام آیینهای سال نو دست خداوند مردوک را بگیرد این قسمت را چنین ترجمه کرده: «شاهی که (در آیین سال نو akîtu) یاری اش کند».
(۷) واژهای که به «ماد» باز گردانیده شده به دو صورت «Ummānmanda» ماد و «Umman Manda» سپاهیان ماد خوانده و ترجمه شده است.
(۸) معنی لغوی: آنها را واداشت تا (در برابر) دو پایش نماز برند.
(۹) واژهی «şalmat qaqqadi» به معنی سیاه سران استعاره ای شاعرانه است برای مردم به طور کلی به سبب آفریده شدن از جانب خدایان و شبانی – نگهبانی – شدن از جانب شاه.
(۱۰) معنی لغوی: به گونهی وسیعی گسترده.
(۱۱) معنی لغوی: شمارش آنها غیر قابل شناخت و فهم است.
(۱۲) معنی لغوی: سلاحهایشان بسته شده.
(۱۳) معنی لغوی: دستانش (= دستان کوروش) را از او (= نبونئید) پر کرد.
(۱۴) واژهی «šakkannakkî» که در این جا به «فرمانروایان» بازگردانیده شده، حکمرانان محلی به ویژه امرای دست نشانده ای بوده اند که در سرزمینهای فتح شده از سوی پادشاه پیروز به حکمرانی منصوب میشده اند.
(۱۵) معنی لغوی: پسر ِپسر.
(۱۶) واژهی«EN=bēl» به معنی مطلق «خداوند» در این زمان تنها برای خداوند مردوک بکار برده میشده است.
(۱۷) در سال هفدهم نبونئید سپاهان کوروش در ماه تشریتو Tašrîtu (شهریور- مهر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) برای نخستین بار سپاهان بابل را به فرماندهی پسر نبونئید در محلی به نام اپیس Opis شکست میدهند. در این هنگام مردم بابل بر (نبونئید) سر به شورش برمیدارند، اما این شورش را نبونئید با کشتاری سهمگین سرکوب میکند. روز چهاردهم تشریتو (۱۰ مهر ماه) شهر سیپر sippar در شصت کیلومتری شمال بابل به دست سپاهیان کوروش گشوده میشود. روز ۱۶ تشریتو (= ۱۲مهرماه) گبریاس فرمانده سپاهان گوتی(=آشور) از راه بستر رود فرات وارد بابل میشود و شهر را بیخونریزی تصرف میکند. روز سوم ماه Arahsamnu ارخسمنو (= ۱۸ آبان) کوروش به بابل میآید.
رجوع کنید به : سیدنی اسمیت
Sidney Smith, Babylonian Historical Texts Relating to the Capture and Downfall of Babylonian. London: Methuen and Co. Ltd. 1924
(۱۸) معنی لغوی : جستجو کردم.
(۱۹) رجوع کنید به زیر نویس ۱۰٫
(۲۰) منظور از «یوغ» بیگاری است.
(۲۱) جملهی «anhussn upasih usaptir sarbasunu» به گونههای مختلفی ترجمه شده از آن جمله :
a. Weissbach: Verfall besserte ich aus, liess aufgraben ihren Einsturz
b. Schrader: ihr Schaden besserte ich aus: ihre sarbu liess ich ofnen
c. oppenheim: I brought relief to their dilpidated hausing, putting (thus) an end to their (main) complaints
A. Leo Oppenheim, Ancient Near Eastern Texts. P 316
d. Paul Richard Berger : schaffte ich Erholung von ihrer Erschopfung, liess ihre fron losen
P. R. Berger “der Kyros – Zylinder mit dem Zusatzfragment BIN II Nr. 32 und die akkadischen Personennamenin Danielbuch”. Zeitchrift fur Assyriologic, 64 (Juli, 1975), 199
e. The Assyrian Dictionary, Chicago, Vol. 1/11, p. 120, sub anhutu: I relieve their weariness, unfastening the ropes (they pulled)
در این مرجع به جای واژهی «sarbasunu» به اشتباه «sardisunu» به چاپ رسیده.
(۲۲) معنی لغوی: مقام اول.
(۲۳) معنی لغوی: تمامی سرزمینهای مسکون.
(۲۴) واژهی Amurru «آموری» چون به قومی اطلاق میشده که در آغاز هزارهی دوم پیش از میلاد از سوی غرب رود فرات به بین النهرین مهاجرت کردند، به معنی مطلق «غرب» نیز آمده از این رو گروهی این واژه را در این متن غرب نیز معنی کردهاند.
(۲۵) معنی لغوی: سنگین.
(۲۶) معنی لغوی: پایین افتاده شده بود، رها شده بود.
(۲۷) معنی لغوی: گفتگو کنند.
(۲۸) رجوع کنید به زیرنویس۱۶٫
(۲۹) معنی لغوی: سبب حصارشدن به تمامی نشده بود.
(۳۰) معنی لغوی: [ کارهایشا]ن.
(۳۱) معنی لغوی: شاهی که پیش من رونده است.
برگرفته از: فرمان کوروش بزرگ – به کوشش عبدالمجید ارفعی، فرهنگستان ادب و هنر ایران، شمارهی ۹، سال ۱۳۶۶٫