- یتااهو – تارنمای فرهنگی زرتشتیان ایران - https://www.yataahoo.com -

مهرگان آن روی سکه نوروز

تندیس کاوه آهنگر [1]فرارسیدن جشن مهرگان، روز مهر از ماه مهر – شانزدهمین روز از ماه مهر گاهشمار زرتشتی – بر همه ایرانیان فرخنده باد(برابر با دهم مهرماه گاهنمای رسمی کشور)

بابک سلامتی:‌ آن‌ گاه که سالنمای زرتشتیان روز مهر از ماه مهر را نشان می‌دهد، مهرگانی دیگر از راه می‌رسد. مهرگانی از راه می‌رسد که، اگرچه امروز تنها یکی از جشن‌های ماهیانه زرتشتیان به شمار می‌رود، اما دیروز شکوهش با نوروز برابری می‌کرد و گستره‌ی آن به سبب پیوندش با آیین مهر و میترا از خاور تا باختر این کره‌ی خاک را درنوردیده بود.

در سالنمای زرتشتیان هر روز ماه، نامی دارد که نام‌های دوازده ماه نیز در میان آنها دیده می‌شود و یکی شدن نام‌های روز و ماه جشن گرفته می‌شده است. در میان جشن‌های ماهیانه، دو جشن «تیرگان» و«مهرگان» مناسبتی حماسی و ملی دارند و هر دو یادآور نجات و رهایی مردمانند.

در «تیرگان» مرزهای ایران را که در پی شکست از توران می‌رفت تا به تنگی دل مردمانش شود، پرتاب تیری که از جان «آرش» نیرو می‌گرفت به فراخی رسانید. و در مهرگان پایه‌های فرمانروایی «ضحاک ماردوش» که ماران شانه‌هایش از مغز جوانان خورش می‌کردند، با فریاد دادخواهی آهنگری «کاوه» نام لرزیدن گرفت و با افراشته شدن «درفش کاویانی» و خیزش ایرانیان به رهبری «فریدون»، ۱۰۰۰ سال ستم و بیداد «ضحاک تازی» به پایان رسید.

شاید این که بیشتر تاریخ‌نویسان بر مردمی‌بودن این جشن قلم می‌زنند، به این سبب است که «مهرگان» یادآور پیروزی بر بیداد و ستم زمانه بوده است. «ابوریحان بیرونی» در «التفهیم» می‌نویسد: «مهرگان شانزدهمین روز از مهرماه و نامش مهر، اندرین روز آفریدون ظفر یافت بر بیورسب جادو، آنک معروف است به ضحاک و به کوه دماوند بازداشت و روزها که سپس مهرگان است همه جشنند، بر کردار آنچه از پس نوروز بود.»

البته از سال ۱۳۰۴ هجری خورشیدی پنج روز پنجه(خمسه) از پایان سال حذف و شش ماه نخست ، ۳۱ روزه شد و از آن پس روز آغاز جشن مهرگان به دهم مهرماه منتقل شد و تا روز رام ایزد یعنی شانزدهم مهرماه ادامه یافت. روز نخست را «مهرگان عامه» و روز واپسین یا شانزدهم مهر را «مهرگان خاصه» می‌نامیدند. گزارش‌هایی نیز وجود دارند که مهرگان پیش از این نیز در شش روز یا حتا در ۳۰ روز برگزار می‌شده است.

پیش از این گفته شد که فر و شکوه مهرگان را می‌توان با نوروز سنجید، آن‌چنان که در «آثارالباقیه‌«ی «بیرونی» از گفته‌ی «سلمان فارسی» آمده است: «ما در عهد زرتشتی بودن می‌گفتیم، خداوند برای زینت بندگان خود یاقوت را در نوروز و زبرجد را در مهرگان بیرون آورد و فضل این دو روز بر روزهای دیگر مانند فضل یاقوت و زبرجد است بر جواهرهای دیگر.»

اما آنچه روشن است، گستره و گوناگونی نوشته‌هایی که درباره‌ی «مهرگان» و دلایل برگزاری آن آورده شده است به هیچ روی قابل سنجش با نوروز نیست و گویا تاریخ‌نویسان، شاعران و نویسندگان هم‌پیمان گشته‌اند تا از پیدایش مهرگان گزارش‌های یکسانی ارایه دهند. آنچنان که «بیهقی» و «بیرونی» چرایی پیدایش «مهرگان» را گزارش می‌دهند، «اسدی توسی» نیز در «گرشاسب‌نامه» می‌گوید:

فریدون فرخ به گرز نبرد / ز ضحاک تازی برآورد گرد

چو در برج شاهین شد از خوشه مهر / نشست او به شاهی سر ماه مهر

و یا در «شاهنامه»‌ی «فردوسی» می‌خوانیم:

فریدون چو شد بر جهان کامگار / ندانست جز خویشتن شهریار

به روز خجسته سر مهر ماه / به سر برنهاد آن کیانی کلاه

کنون یادگارست از او ماه مهر / به کوش و به رنج ایچ منمای چهر

پرستیدن مهرگان دین اوست / تن‌آسانی و خوردن آیین اوست

همان‌گونه که می‌دانیم این یکسان‌نویسی درباره‌ی نوروز وجود ندارد و از این رو این پرسش، در اندیشه‌ها جان می‌گیرد که، آیا گزارش‌های گوناگونی که درباره‌ی نوروز آمده است و نشان از ارزشمندی آن در میان همه‌ی قوم‌ها و گروه‌های ایرانی می‌دهد، دلیل به برتری نوروز بر مهرگان نیست؟

اینکه پس از چندین هزار سال، «نوروز» استوار و تنومند در میان ایرانیان زنده است و «مهرگان« این‌گونه نیست را پژوهشگران چه پاسخی می‌دهند؟ شوربختانه نگارنده این نوشتار، نه تنها پاسخی برای پرسش خویش نیافت، بلکه به جمله‌هایی برخورد که نشان از برتری «مهرگان» بر «نوروز» در نزد عوام می‌داد. برای نمونه دکتر «محمود روح‌الامینی» به نقل از «آثارالباقیه»‌ی «بیرونی» می‌نویسد: «… و برخی مهرگان را بر نوروز برتری داده‌اند چنان‌که پاییز را بر بهار برتری داده‌اند و تکیه‌گاه ایشان این است که اسکندر از ارستو پرسید که؛ کدام یک از این دو فصل بهتر است؟ ارستو گفت پادشاها در بهار حشرات و هوام آغاز می‌کند که نشو یابند ودر پاییز آغاز ذهاب آنهاست، پس پاییز از بهار بهتر است.»

به هر روی آنچه روشن است و رواست که گفته شود این است که نام نوروز بیشتر از هر جشن دیگری با مهرگان همراه بوده و این گواه بر آن است که این دو جشن حتا اگر هم‌ارج و هم‌پایه نبوده باشند، بزرگ‌ترین جشن‌های ایران زمین بوده‌اند و شاید تنها در این دو جشن بوده که ایرانیان سراسر دست از کار و کوشش می‌کشیده‌اند و به شادی و رامش و آسایش می‌پرداخته‌اند. آن‌چنان که فردوسی تن‌آسانی و خوردن را آیین آن می‌داند و می‌گوید:

کنون یادگارست از و ماه مهر / به کوش و به رنج ایچ منمای چهر

و حتا «بیرونی» که به سخت‌کوشی و پرکاری نامدار است، گویا بایسته‌ی خویش می‌داند که در «مهرگان» و «نوروز» بیاساید، آن گونه که «شهروزی» درباره‌ی وی می‌گوید: «… دست و چشم و فکر او هیچ‌گاه از عمل بازنماند، مگر به روز نوروز و مهرگان.»‌

و اینکه «مهرگان» و «نوروز» با واژگان تازی‌شده‌ی «مهرجان» و «نیروز» وارد زبان و قلمرو فرهنگی کشورهای مسلمان عرب‌زبان شد و امروز در بسیاری از این کشورهای آسیایی و آفریقایی واژه‌های «مهرجان» به مفهوم فستیوال و جشن کاربرد دارد،‌ نشانه‌ی دیگری است بر فر و شکوه این دو.

در این میان حتا اگر از استوره‌ی «کاوه آهنگر» که درفش دادخواهی و ستم‌ستیزی ایرانیان است چشم‌پوشی کنیم و پیوند «مهرگان» با میترا و مهر را هم که نشان از پیشینه‌ی این جشن کهن دارد نادیده بگیریم، هم‌زمانی آغاز فصل برداشت کشاورزان با «مهرگان»، بر مردمی‌بودن این جشن کهن گواه است و از سویی دیگر این‌که، «مهرگان» آغاز اعتدال پاییزی را نوید می‌دهد، همان‌گونه که «نوروز» پیام‌رسان اعتدال بهاری است، این دو جشن کهن را همانند دو روی سکه‌ی فرهنگ ایران می‌نمایاند. باشد که «مهرگان» را بیش از این گرامی بداریم.

یاری‌نامه:

۱- روح‌الامینی، محمود. آیین‌ها و جشن‌های کهن در ایران امروز

۲- رجبی، پرویز. جشن‌های ایرانی

به اشتراک بگذارید...