بزرگداشت ایرانگردان و جهانگردان
در اینباره بسیار سخن گفته شده و در بند ۳۶ در «درِ سی و ششم» مینوی خرد(۱) دربارهی نیکان آمده است:
«کسیکه بیماران و عاجزان و مسافران را مهمان کند.»
در «ارداویرافنامه» نیز ازجملهی گناهان یکی هم این آمده است:
«این روان آنان است که جا و خانه برای کاروانیان ندادند، و مهماننوازی نکردند. جای تنور و اجاق ندادند و اگر دادند مزد ستدند.»(۲)
نیز در فرگرد۶۷ همین دفتر(ارداویرافنامه)، به پادافره روان شهردار یک شهر برمیخوریم که شهر را به آیین نگهبانی نکرده است و یکی از برترین خویشکاریهای شهرداران را رسیدگی بهکار کاروانیان که از شهرها یا کشورهای دیگر میآیند، بهشمار میآورد:
«گفتند: این روان آن مرد دُروَند است که شهری به میانجیگری به او داده بودند و آنچه سزاوار بود که بکند و فرمان دهد، نکرد و فرمان نداد و از درویشان و کاروانیان دادخواهی ننیوشید.»(۳)
در شاهنامه به نمونهای از آنچه که امروز «سازمان جلبِ سیاحان» مینامند برمیخوریم که ایرانیان با آموختن زبانهای دیگران به راهنمایی آنان نیز در اندرون مرز میپرداختند:
ز بازارگانان ترک و ز چین / ز سُقلاب و هر کشوری همچنین
جهانی به ایران نهادند روی / بر آسوده از درد و از گفتوگوی
به ایران، زبانها بیاموختند / روانها به دانش برافروختند
ز بازرگانانِ هر مرز و بوم / ز ترک و ز چین و ز هند و ز روم
ستایش گرفتند، بر رهنمای / ….
در این چند سده، بسا از جهانگردان اروپایی که به ایران آمدهاند، همه با هم در یک سخن همداستاناند و با شگفتی از آن یاد میکنند که در ایران(ایران فرهنگی) همگان خانههای گشاده دارند و با چهرهی خندان و آرزومند مهماناند و هر کس از راه برسد، میپذیرند و برترین ستایش و بزرگداشت و پذیرایی را دربارهی او روا میدارند و بههنگام رفتن نیز همه چیز، از قالیچه و پرده و اسب و استر و جامه و خوراک با وی همراه میکنند؛ داستانی که برای اروپاییان ناشناخته است!
واژهی «مهمان» در فرهنگ ایرانی برابر است با «بزرگ خانه» و بر این بنیاد، اگر کودکی نیز به مهمانی به خانهای اندر شود، با وی چنان رفتار میکنند که با بزرگِ خانه، و هر چیز نیک، از آن اوست و هر چیز را که بپسندد، به او میبخشند و در بالاترین جایگاهش مینشانند و از برترین گرامیداشت برخوردار میشود.
همین واژه در زبان پهلوی بهگونهی «مَهمان» و «مسمان» آمده است که باز، بزرگِ خانه است و در «گَنباسَرنی چَت» از نَسْکهای گمشدهی اوستا، بخشی اندر پذیرفتن «مسمان» و ستایش رادی(سخاوت) و بزرگی رادان و نکوهش «پَنی»(دستودلتنگی، خست) آمده است.(۴)
یارینامه:
*جنیدی، فریدون. حقوق جهان در ایران باستان، تهران، نشر بلخ، ۱۳۸۴، رویههای۷۹ تا۸۱
۱- مینوی خرد، ترجمه احمد تفضلی، تهران، ۱۳۶۲، رویهی ۵۲٫
۲- ارداویرافنامه، فیلیپ ژینو، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، تهران، شرکت انتشارات معین-انجمن ایرانشناسی فرانسه، ۱۳۷۲، رویه۹۱٫
۳- ارداویرافنامه، همان، رویههای ۶۱ و ۶۶٫
۴-دینکرد، متن پهلوی، دفتر دوم، رویهی ۷۳۳٫

بازدید نوشته: 4,817 بار
واپسین دیدگاه ها