خانه > ادبیات > با «بندِ یَتااَهو»، دل را به مهر، با همه پیوند داده‌ام

با «بندِ یَتااَهو»، دل را به مهر، با همه پیوند داده‌ام

عکس تزیینی است سروده‌ای درباره‌ی «بندِ یَتااَهو» از «جمشید زره‌پوش»

دیدم، پَس از نماز

نشسته به گوشه‌ایی

«بندِ یَتااَهو» به دَست

رو بَر فروغ آفتاب؛

چندین و چند بار

به آهنگ دلنشین

«اَشَم وُهو»-«یتااهو»ی را

به تکرار زمزمه کرد

هربار:

مهره‌ای از لابلای انگشتش

لغزیده می‌گذشت

دیدم: به سمت چپ

دو دست خویش

تکان داد و گفت:

«اهریمن دروغ و پلیدی

شکسته باد».

با خنده گفتمَش:

این بند مهر‌ه‌ها

نه تیر آرش است

نه شمشیر پور زال

پس، چون دهی شکست

تو دیو دروغ را؟

با این «اَشَم وُهو» سُرودن و

با این «یَتااَهو»ی

با این نمازهای پیاپی

به پَنج‌گاه:

در عصر دنیای پیشرفته‌ی ما چه سود

آخر گِره ز کارِ فُروبسته کی‌ شود

دستی کشید بر رُخ و «بند یتااهو»ی

بوسیده در کنار «اَوِستا» نهاد و گفت:

آموزگارِ بدآموز هر زمان

در لحظه‌های تیره و تاریک زندگی

زِ اُوهام پوچ و باور بیمار گونه‌اش

خلق جهان به جنگ و تباهی کشانده است

بَهرِ تحقق اَمیال پَستِ خویش

شُوید زِ ذِهنِ پاکِ کَسان

نقش مردُمی

درنده‌تر کُند ز دیو و دَد انسان پاک را

بنگر، ببین تو فتنه و آشوب و دشمنی

بنگر، ببین جنایت و بیدادِ شوم را

بنگر به گوشه گوشه‌ی گیتی، حَرامیان

اندیشه کن که رنگ و ریا و فریب چیست

اندیشه کن که خَشم و نفرت خونین کجاست

اندیشه کن که به کُشتَن و کُشتار بی‌امان

اکنون ببین که شُهرتِ «کورش» برای چیست

مَنشور تابناکِ «حقوق بشر» زِ کیست

«کورش» چگونه زیست که گویند همچو او

از مادری نزاده و در روزگار نیست

«کورش» اگر به مکتب «زَرتشت» در عشق

از لابلای دفتر «گاتا» نخوانده بود

بَهرِ رهایی قومی اسیر  درد

زِ آزادی و کرامت انسان نگفته بود

با این سرودهای اهورایی بلند

با این نمازهای دل افروزِ پنج‌گاه

با این کلام مانترَه و تلقین راستی

«در کشورِ وجود مَن، اهریمن دروغ»

«زار و نزار گشته و منفور و منزوی است»

در این جهان پُر آشوبِ رنگ‌رنگ

خواهان نیکبختی هر هفت کشورم

چون با هزار رشته آیین راستی

دل را به مهر با همه پیوند داده‌ام

اکنون فروغِ اهورایی بی‌نشان

در آبگینه‌ی قَلبم نشسته است

نورِ محبت و ایمان و راستی

در گوشه‌گوشه‌ی قلبم شکفته است


بازدید نوشته: 4,263 بار
گروه ها:ادبیات
  1. Artemisqueen
    9 آگوست 2011 در 14:41 | #1

    ” در این جهان پُر آشوبِ رنگ‌رنگ خواهان نیکبختی هر هفت کشورم ”

    ” چون با هزار رشته آیین راستی دل را به مهر با همه پیوند داده‌ام ”

    چه زیباست این سروده …