پارسی گویی، بخشی از گنجینهی کهن ایرانی
نوشتار زیر را فرزانه گرامی «حسین اقوامی» دربارهی ارزشمندی زبان پارسی و بایستگی بهکارگیری آن آوردهاند:
پاسداشت زبان پارسی که امروزه ۱۴۴ میلیون تن در جهان به آن سخن میگویند، اندیشه نوینی نیست و به سدهها پیشتر بازمیگردد.
بهترین نمونهی تلاش برای زدودن واژههای بیگانه از زبان پارسی، شاهنامه فردوسی است که شاید هم بزرگترین تلاش در این زمینه باشد.
شاهنامه فردوسی سرودههایی با شصت هزار بند و به پارسی سره است و بندهایی که واژههای بیگانه در آن دیده میشوند را دیگران به آن افزودهاند. زیرا آرمان فردوسی زنده نگاه داشتن پارسی بود، پس نمیتوانسته از واژههای بیگانه برای این کار سود ببرد. این ابرمرد ایرانی سیسال از زندگی خود را برای نوشتن و سرایش شاهنامه و در راه آرمانش گذاشت.
پارسی گویی نه تنها درگیری با دیگر زبانها نیست و هرگز نمیتواند ارزش دیگر زبانهای مردمان ایران زمین مانند لری، کردی، بلوچی یا ترکی را کاهش بدهد، بلکه خوشبختانه زبان پارسی آنچنان با دیگر زبانهای کشورمان در هم آمیخته که یکی از انگیزههای دوستی و یگانگی مردمان ایرانی از تیرههای گوناگون بوده و هست. پارسی و دیگر زبانهای ایرانی دادوستدها کردهاند و مانند چسبی تکههای زبانی کشورمان را همواره به هم پیونده داده و بخشی از گنجینه یکدیگر شدهاند.
پارسیگویی اندیشهای پاک و بهدور از کینهورزی به زبانهای دیگر میباشد، زیرا هر زبانی برای گسترش و بهینه شدن به وامگرفتن نیازمند است و بسیاری از واژههای بیگانه که امروزه در زبان ما کاربرد دارند در درازای روزگاران از آن ما شدهاند و پرمایگی این زبان را فراهم میکنند هرچند نباید فراموش کرد که پارسی گویی تلاشی برای بیشتر بهکار بردن واژههای خودی است.
اگر زبان پارسی را میزبان بخوانیم و واژههای بیگانه را میهمان، دشواری هنگامیآغاز میشود که شمار میهمانان در نزد میزبان بیشتر از گنجایش افزایش بیابند. شمار واژههای بیگانه در هر زبانی تا اندازهای پذیرفتنی است که میتواند دست بالا بیست درصد باشد. هنگامیکه این اندازه بیشتر شود، واژههای بیگانه زبان میزبان را کنار میزنند و کم کم نشانی از آن به جای نمیماند و زبان میزبان سرنگون خواهد شد. نابودی و سرنگونی یک زبان به گونهای خزنده، در سالهای دراز و اندک اندک رخ میدهد و اگر فراخوان و هشدار اندیشمندان و خواست همگانی و مردمیدر میان نباشد، این دوران کوتاهتر خواهد شد.
خوشبختانه یکی از ویژگیهای نیرومند زبان پارسی، توانایی درونی آن برای ساختن واژههای تازه است بهگونهای که با پیوند دادن دو یا چند واژه، میتوان بهسادگی واژههایی تازه ساخت که همگان آنرا بفهمند. دلبخواهی، دلگرمی، تنگدل، یکدل و بددل واژههایی هستند که از پیوستن «دل» یا واژههای دیگر درست شدهاند و نمونههای آن در زبان پارسی بیشمارند.
شوربختانه امروزه در زبانی که ما به آن گفتوگو میکنیم و مینویسیم بیشتر از نیمیاز واژهها بیگانه هستند و تلاشی از سوی دیوانسالاران و سرپرستان فرهنگی بزرگترین کشور پارسی زبان برای بهبود و کمک به زبان پارسی به چشم نمیخورد.
گمراهی و نادرستی که ریشه در کاستیهای گوناگونی دارد تا بدانجا پیش رفته که بسیاری از واژههای تازهی فرهنگستان زبان پارسی، خود از زبانهای بیگانه برگرفته شدهاند و گاهی بهجای یک واژه بیگانه از زبانی، چند واژه بیگانه از زبانی دیگر را در کنار هم به نام یک واژه تازه پارسی به پارسی زبانان پیشنهاد میدهند.
با این همه، تلاش فرهنگی در هر اندازهای که باشد کارایی خود را نشان خواهد داد و اکنون جای آن دارد که به خود آییم و کوششی بیش از پیش برای نگهبانی از واژههای زبان خود بهکار بندیم.
چرا پارسی گویی؟
اگر بپذیریم که زبان یک کشور تکهای از فرهنگ و گذشته آن میباشد، همانگونه که از دست دادن گوشهای از خاک کشورمان یا از بین رفتن یک سازه باستانی در میهن ما نگران کننده است، نابود شدن زبان و واژههای آن هم میتواند به همان اندازه دلگیرکننده و اندوهناک باشد.
اینجاست که اندیشه پارسیگویی به میدان میآید تا واژههای پارسی را از تارهای بیگانهای که به دور آن تنیده شده برهاند و آن را برای نسلهای آینده زنده و شاداب نگاه دارد.
همانگونه که بیگانگان برای از دسترفتن گنجینههای کشورمان نگران نیستند، هویداست که پارسیگویی هم تنها برای یک پارسی زبان میهن پرست ارزشمند است و نمیتوان از ناخودی چشمداشتی برای یاری و کمکی برای نگهبانی داشت.
پارسیگویی چیست؟
پارسیگویی تلاشی بدون کینه و دشمنی است برای بهکار گرفتن واژههای ساده و روزمره پارسی در گفتار و نوشتارمان، بهگونهای که به درونمایهی گفتار یا نوشتار آسیبی نزند.
اگر گمان میکنید پارسیگویی سخن گفتن به زبان هزاران سال پیش است و کسی گفتهها و نوشتههای شما را در نمییابد و شما را دست میاندازند و به شما میخندند، سخت در گمراهی بسر میبرید.
برای آنکه به شما نشان دهیم که پارسی گویی نه سخت است و نه لودگی، یکبار دیگر از آغاز این پیشگفتار را بخوانید و ببینید که در سراسر این نوشتهیک واژه بیگانه هم نیست و شما بهسادگی دریافتید که چه میخواهم بگویم و به روشنی این نوشته را دریافتید.
همانگونه که امروزه نه تنها فردوسی بزرگ را برای پاسداشت زبان و فرهنگ کشورش سرزنش نمیکند، بلکه در سراسر جهان برایش یادواره هم میگیرند و او را میستایند، کسی من و شما را هم برای پاسداشت، آموزش و گسترش فرهنگ و زبان خودمان سرزنش نخواهد کرد، بلکه این تلاش و بزرگمنشی از نشانههای میهندوستان است و هر خردمندی آنرا گرامیمیدارد. زبان پارسی بخشی از این گنجینه کهن است که خوشبختانه تا امروز زنده مانده و میتوان با پارسی گویی به آن بالید.
برای بهره بردن از پارسیگویی به تارنمای «به پارسی» سر بزنید: تارنمای «به پارسی» http://beparsi.com

بازدید نوشته: 9,085 بار
درود برشما
با روادید شما از این نوشته با نام خودتان در وب گاهم بهره می برم
سپاس
http://oonbaman.blogfa.com
تنها میتونم بگم درود بر شما