خانه > ادبیات > نوروز می رسد

نوروز می رسد

نوروز میرسد

فریاد زد چکاوک:

نوروز می رسد

تاک برهنه گفت :

گر جان به مژده تو فشانم روا بود

اما هنوز

سرمای بهمنی نشکسته است

وین برف دیر پای

انگار تا ابد

بر فرق کاج پیر خانه نشسته است؛

آن کاروان شادی و گل از کدام راه

در این هوای سرد توان سوز می رسد؟

بید کهن به رقص در آمد که : غم مدار

تا من به یاد دارم . نوروز دل فروز

نوروز جاودانی

نوروز مردمی

در وقت خود شکفته و پیروز می رسد!

هر جای این جهان که ز ایران نشانه ای است

در پیشواز نوروز

از شور و شادمانی

از پرچم و چراغ

از سبزه و بنفشه، گل آذین و تابناک

جان پاک، خانه پاک

دل پاک، عشق پاک

چشمی به راه باشد مشتاق و بی قرار

کاین پنج روز زندگی آموز می رسد.

دیروز را به خاطره بسپار و بازگرد

و آن را عزیز دار که امروز می رسد

 

سرچشمه: کتاب تا صبح تابناک اهورایی، سروده شادروان فریدون مشیری


بازدید نوشته: 4,761 بار
گروه ها:ادبیات