نوروز می رسد
فریاد زد چکاوک:
نوروز می رسد
تاک برهنه گفت :
گر جان به مژده تو فشانم روا بود
اما هنوز
سرمای بهمنی نشکسته است
وین برف دیر پای
انگار تا ابد
بر فرق کاج پیر خانه نشسته است؛
آن کاروان شادی و گل از کدام راه
در این هوای سرد توان سوز می رسد؟
بید کهن به رقص در آمد که : غم مدار
تا من به یاد دارم . نوروز دل فروز
نوروز جاودانی
نوروز مردمی
در وقت خود شکفته و پیروز می رسد!
هر جای این جهان که ز ایران نشانه ای است
در پیشواز نوروز
از شور و شادمانی
از پرچم و چراغ
از سبزه و بنفشه، گل آذین و تابناک
جان پاک، خانه پاک
دل پاک، عشق پاک
چشمی به راه باشد مشتاق و بی قرار
کاین پنج روز زندگی آموز می رسد.
دیروز را به خاطره بسپار و بازگرد
و آن را عزیز دار که امروز می رسد
سرچشمه: کتاب تا صبح تابناک اهورایی، سروده شادروان فریدون مشیری

بازدید نوشته: 4,701 بار
واپسین دیدگاه ها