کاش میشد مثل او کاری کنیم، بر سَرِ کسرا، وفاداری کنیم
در یسنای ۳۹، بندهای دوم و سوم آن دربارهی نیکان این گونه آمده است:
«روانهای یاورانی را که از قانون پیروی میکنند، گرامی میداریم و روانهای راستکاران را هر کجا که زاده باشند، مرد باشند یا زن، گرامی میداریم. آنانی را که وجدانهای نیکشان پیش میروند، پیش رفتهاند یا خواهند رفت. اینک زنان و مردان نیک افزاینده، جاودان، همیشه پیروز، همیشه افزون را گرامی میداریم. زنان و مردانی را که در آرامش با منش نیک به سر میبرند.»
درود به روان و فروهر دکتر کسرا وفاداری که باز هم بهانهای را فراهم آورد که دوستدارانش بار دیگر همدیگر را ببینند و همازوری را پیشه کنند. همازوری و گردهمایی که در ظاهر ساده به نظر میرسد ولی در ژرفا بسیار دشوار است و کسانی میتوانند این را به پایان برسانند که بدون چشم داشت و بر پایهی آموزشهای راستین اشوزرشت گام بردارند.
بامداد ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ خورشیدی است؛ فرناز خسروی، فرشاد خورشیدیان و پریچهر کریمدادی که از چند روز پیش آمادگی خود را برای آماده کردن آش اعلام کرده بودند، زودتر از دیگران به شاهورهرام ایزد تهران آمدند. اردشیر پشوتنیزاده، جمشید انوشیروانی، موبد سهراب هنگامی، پریسا آگراگر، منوچهر باستانی، مینا اشیدری، شهریار فرودی، آریا حافظی، فرزاد گشتاسب، سیامک جمشیدیزاده، آرمیتا کیانی، شاداب فرامرزی، شهرزاد فرامرزی کسانی بودند که هر یک گوشهای از برگزاری آیین را برعهده گرفته بودند. اردشیر پرتوی، مسئول گروه انفورماتیک تارنما که قرار بود عکسهای آیین یادبود را بگیرد، به شوند شکستگی انگشت پا نتوانست در مراسم حاضر شود.
نزدیک به ۱۰۰ تن در این آیین زیبا گردهم آمده بودند؛ ساعت ۱۱ بامداد موبد سهراب هنگامی جشنخوانی را آغاز کرد، در ادامه منوچهر باستانی سرودهی خود را به روان و فروهر کسرا پیشکش کرد و سپس رستم شهریاری به نمایندگی از هموندان تارنمای یتااهو گوشهای از آرمانهای کسرا و پیشینهی تارنمای یتااهو را گفت و در پایان از باشندگان با چای، شیرینی و آش پذیرایی شد.
«نزد من هر کس که از روی راستی رفتار کند
اهورامزدا او را در برابر پرستش و خدمت بهتر میشناسد.
از چنین کسانی، چه آنانی که بودند و چه هستند،
من با نام یاد میکنم و با مهر و محبت گرد آنان میگردم.»
سرودهی منوچهر باستانی:
کاش میشد در زمان حال بود / همچو کسرا پُر غم امّا شاد بود
کاش میشد در رهش اندیشه کرد / راه او را با تفکر پیشه کرد
کاش میشد مثل شمع آموختن / مثل او پروانه بودن سوختن
کاش میشد قایقی تنها شدن / کوچک امّا قدر یک دریا شدن
کاش میشد دست هر کس را فشرد / با نگاهی مهر را تا عشق برد
کاش میشد لفظ را آشفته کرد / هر سخن را قبل گفتن پخته کرد
کاش میشد بیصدا فریاد کرد / فکر را با خندهای آزاد کرد
کاش میشد رفت و راه در پیش داشت / ریشه اما در زمین خویش داشت
گر چه عاشق بود لیکن درگذشت / عاشقی کز جان شیرینش گذشت
کاش میشد با فلک هم جنگ کرد / لااقل احساس را در بند کرد
کاش تقدیر و زمان بازنده بود / بود اگر، کسرا من هم زنده بود
کاش میشد مثل او کاری کنیم / بر سر کسرا، وفاداری کنیم
برای دیدن فرتورها در اندازه کامل، بر روی آنها کلیک کنید و اندکی صبر نمایید…
بازدید نوشته: 6,183 بار
واپسین دیدگاه ها