«شَتْ»، کوتاه شده «شَتْل» باشد که در بازی قمار به حاضران دهند
شایسته نبودن «شَتْ زرتشت» ازبرای نام «اشوزرتشت»-استاد ابراهیم پورداوود
در این چند سال گذشته، واژههای شگفتانگیزی بر سر زبانها افتاده و گاهی هم در نوشتهها دیده میشود، که نادرست است.
در روزگار ناصرالدین شاه قاجار، کتاب دساتیر(امروزه همه میدانیم که این کتاب، ساختهی روزگار اکبرشاه هندی یا شاه عباس صفوی است و کتابی است که در همان هند نوشته شده است) با صدها واژهی نادرست از هند به ایران روی آورد و چند تن، آن نامهی دروغین را آسمانی پنداشتند و به تاراج واژههای ساختگی آن دست بردند و نوشتههای خود را به آنها بیالودند.
تا به اندازهای که نگارنده میداند، واژهی « شَتْ» نخستین بار در نوشتههای فارسی «دساتیر» بهکار رفته است. فریفته شدگان واژههای دساتیری از خود نپرسیدند که اگر این واژهها درست است، چرا در چندین هزار کتاب نظم و نثر فارسی هزار ساله، نام و نشانی از آنها نیست و تنها در کتاب دساتیر که در زمان اکبر شاه هندی(۹۶۳-۱۰۱۴هجریقمری) در هند نوشته شده، ناگهان پیدا شده است. و پس از آن در «برهان قاطع»، «دبستان المذاهب» و «انجمن آرای ناصری» پروز نگارش وجز اینها دیده شده و همه از همین چند سدهی اخیر است و هیچ کدام از آنها اعتباری ندارد.
همهی پیامبران بینام و نشان دساتیر با عنوان شَتْ آورده شده : شَتْ مهاباد، شَتْ جی افرام، شَتْ شای گلیو، شَتْ یاسان و … .
در «برهان قاطع» یاد شده؛ «شَتْ» کوتاهشدهی «شَتْل» و آن زری باشد که در پایان قمار به باشندگان دهند و نیز واژهای است در فارسی که در عربی، «حضرت» گویند.
در «دبستان المذاهب» آمده: «شَتْ و تیمسار، واژههای تعظیم است، چنانچه در هندی، سری و به تازی، حضرت». «در انجمن آرای ناصری» یاد شده: «شَتْ، واژهی تعظیم است و آن را تیمسار نیز گویند و حضرت است و مخفف شَتْل است که در قمارخانه متعارف است». در «پروز نگارش» نوشته شده: «دیسه شَتْ شهریار هده گذار، پاسیار کار و کردار کار داران پرستار…».
میرزا صادق خان امیری ادیب الممالک فراهانی که در سال ۱۳۳۶ در گذشت، نا گزیر فریب همین فرهنگها و نوشتههای بی پایه را خورده که در جایی از دیوانش گوید: پنج فرجود پدید آمد از شَتْ زرتشت که به پیغمبرش راست بود، پنج گواه « شَتْ» عنوانی است که در هند از برای بازرگانان به کار برند، همانند ارباب در ایران. این واژه باید از سانسکریت شرشتین sreshtin باشد که در فرهنگهای سانسکریت به معنی آزاده، بزرگوار، بلند پایه یاد شده است. درست است که از روزگاران پیش، بسیاری از واژههای سانسکریت به زبان فارسی در آمده و همانها نیز به زبانهای هند و اروپایی راه یافته است، مانند کافور، شکر، نارگیل، فلفل یا پلپل، زنجبیل(زنجفیل) و… واژه «شَتْ» را که به معنی «حضرت» گرفته شده، نمیتوان در ردیف اینگونه واژهها بهشمار آورد. در «فرهنگ جهانگیری» که در سال ۱۰۱۷ ه. ق درهند گرد آوری شده، «شَتْ» به معنی حضرت یاد نشده، تنها در آنجا آمده : شَتْ، مخفف شَتْل باشد که در بازی قمار به حاضران دهند.
در «فرهنگ رشیدی» که آن هم در هند در سال ۱۰۶۴ ه.ق، دو سال پس از برهان قاطع گردآوری شده، به واژهی «شَتْ» که در دساتیر به معنی حضرت گرفته شده، برنمیخوریم. مانند فرهنگ جهانگیری آورده : «شَتْ»، مخفف شَتْل که در قمار معروف است اگر واژهی «شَتْ» را برخی ندانسته و نسنجیده از برای خوش آمد این وآن به کار برند و آن را پارسی پندارند، باکی نیست. اما شایسته نیست که بهدینان، پیامبر خود را « شَتْ زرتشت » خوانند. زیرا با داشتن واژههای درست و کهن سال، نیازمند واژههای دروغین و ساختگی نیستند.
چنانکه میدانیم، واژه پیامبر در پهلوی «پتامبر»petabmber همیشه از برای یک پیشوای دین بهکار رفته و میرود. زرتشت در گاتها(سرودهای خود) چندین بار خود را «ماترن» Mathran؛ یعنی کسی که گفتار ایزدی به مردم رساند، خوانده است. همچنین «وَخشور» از واژههای کهنسال مرز و بوم ماست که به معنی برنده سخن یا گفتار بر و او کسی است که سخنان ایزدی را برگرفته به مردم رساند. دیگر از واژههای درست پارسی که بتوان پیامبر ایران را بدان خواند، «اشو» است. «اشو» در پازند و پارسی از واژه اوستایی «اشون» Ashavan میباشد و اوکسی است که از «اشه» Asha برخوردار یا از آیین راستی، بهرهور است. در گاتها ۱۸۰ بار به این واژه برخورد میکنیم. در نوشتههای پازند، همچون «مینوخرد»، در لهجهی زرتشتیان ایران، در سرودههای زرتشت بهرام پژدو(که در شهر «ری» میزیست و زرتشت نامه خود را در سال ۶۴۷ه. ق به پایان رسانید) نیز به این واژه بسیار برمیخوریم.
پس شایسته نیست زرتشت با واژهای که در زبان ما بینامونشان است و در این سالهای اخیر از هند به ایران آمده است، «شَتْ زرتشت» خوانده شود.
برگرفته از پورداوود – ابراهیم –آناهیتا به کوشش مرتضی گنجی – انتشارات افراسیاب ۱۳۸۰ – رویههای ۲۵۶تا ۲۵۹

بازدید نوشته: 5,070 بار
واپسین دیدگاه ها