مزرعه سیب زمینی مصری
پیرمردی مصری، تنها در ایالت آنداهیو در آمریکا زندگی میکرد. او میخواست مزرعه سیب زمینیاش را شخم بزند، اما کار سختی بود. تنها پسرش عبدل را که پیش از این کمکش میکرد، اف.بی.آی به اتهام همکاری با تروریستها بازداشت کرده بود. پیرمرد، نامهای برای پسرش نوشت و وضعیت دشوار را برای او شرح داد:
«عبدل جان: وضعیت بسیار بدی دارم. چون به نظر میرسد، امسال نخواهم توانست مزرعه سیب زمینی را بکارم. من پیرتر از آن هستم که بتوانم تکه زمینی را شخم بزنم. اگر اینجا بودی مشکلی نداشتم. میدانم زمین را برایم شخم میزدی.»
پدرت محمد
چند روز بعد، وی پیامی از پسرش دریافت کرد:
«بابا جان، تو را به خدا، آن مزرعه را شخم نزن، من چیزهایی آنجا پنهان کردهام.»
عبدل
ساعت چهار بامداد صبح روز بعد، سروکله ماموران اف.بی.آی و پلیس محلی پیدا شد. آنان همهی منطقه را در جستجوی چیزی که پنهان شده باشد، زیرورو کردند، بیآنکه اثری از آن بدست آورند، پس از پیرمرد عذرخواهی کردند و رفتند. همان روز پیرمرد نامهای دیگر از پسرش دریافت کرد:
«بابا جان، حالا به کار ادامه بده و سیبزمینی بکار. این بهترین کاری بود که توانستم در این شرایط انجام دهم.»
عبدل

بازدید نوشته: 4,529 بار
واپسین دیدگاه ها