دخمه، استودان، آرامگاه
پژوهش در دینها، خواهینخواهی پای پژوهنده را به آداب و رسومِ درپیوند با دینها بازمیکند. و از این دست باید به رسمِ برخوردِ مردمی که به اندیشههای اشوزرتشت منسوب میباشند، اشاره داشته باشیم که از دیرباز تا کنون چگونه با پیکره در گذشتگان رفتار میکردند.
آنچه از سخن اشوزرتشت دستگیر میشود، سخن از «روح زندگی» است. زندگی مردمانی که در کنار یکدیگر و با پیبردن به یکپارچگی و روح همبستگی برای به سرانجام رساندنِ آرمان اهورایی میکوشند.
آرمانی که بهراستی برآورنده خواستِ یکیکِ ایشان است و دربردارنده آرزوهای هریک از آنان. اندیشهی اشوزرتشت درپیوند با برخورد انسان با جهان پیرامونِ خود است که جهان جمادات، گیاهان، جانوران و انسانها را دربرمیگیرد. چرا که وی، همهی این عنصرها را چون سربازان اهورایی میدانست که برای انجام دادنِ خواست پروردگار کمر همت بستهاند. از این رو آموزههای اشوزرتشت ناظر به شناسایی رفتارهای درست، سنجیده و کارشناسی است و مردم یا در گروه «خواص» و «تولید کنندگان اندیشه» میباشند و یا از «عوام» میباشند که بایسته است خود را به رفتار مردمان بخرد بیارایند.
از این رو و بنابر اندیشهی اشوزرتشت؛ دینکردِ(:شریعت) ثابت و بدون دگرگونی(:تغییر) جایی ندارد و در هر زمان، متناسب با دگرگونیها و شرایط گوناگونِ رفتاری مردمان میتواند ناهمسان باشد و اما آنچه ثابت است و در اینجا تغییرناپذیر مینماید، روح پیشرفت و نظر به افقهای اهورایی است که همگام با گوهرِ راهنما و هدایت ذاتی انسان است که این ویژگی با عنصر مجرد و مفهوم «فروهر» در نوشتهای دیگر پیش از این توضیح داده شده است.
«دخمه»،جایی برای سوزاندن درگدشتگان
ایرانیان باستان در بخشی از تاریخ اجتماعی خود با درگذشتگان از شیوهی «سوزاندن» بهره میبردند و این به روزگاری میرسد که هنوز اقوام «هند و ایرانی» از هم جدا نشده بودند و در سرزمینهای کنونی خود زیست نمیکردند، این رسم را «دخمه گذاری» مینامیدند(هنوز هندیان به این روش پایبند هستند). واژهی «دخمه» در اوستا «دَخمَه» و در پهلوی «دَخمَک»، داغگاه، جایی که مردگان را میسوزاندند، آورده شده است. ریشهی این واژه «دَگ» سوزاندن است و واژهی «داغ» از همین ماده است.
همی هر کسی آتشی بر فُروخت / یکی خسته بست و یکی کشته سوخت
پس از سپریشدن و کمرنگشدن روشِ «دخمهگذاری»، که شاید علت آن سپندینگی(:تقدس) آتش در آیین زرتشتی باشد که سفارش به پاک نگاهداشتن آخشیجهای(:عناصر) چهارگانه میکرد، ما با رسم «استودان» روبهرو میشویم. «اَستَ» به معنی استخوان است و «دان» به معنی جایدان میباشد و این جایی بوده که با دیوارهای بلند نگاهبانی میشده و گودالی در میان خود جای داده بود که پس از اینکه پیکر درگذشته بهوسیله مرغِ کرکس و لاشهخوار پاک میشده، ماندهی پیکر یعنی استخوانها در چاه استودان با اسید و تیزاب ازبین میرفته است. استودانها بیرون از شهرها و در فاصله مناسب با ملاحظههای زیستبوم ساخته میشد.
نکتهی چشمگیری که اندیشیدنی است، جایی است که در نزدیکی استودان وجود داشت و به «هندو سوز» نامور است و در اینجا است که اوستای درگذشته را میخواندند و پیکر را به جایگاه «استودان» میبردند. از اینرو واژهی «هندو سوز» اندیشیدنی است که یادآور رسم سوزاندن است که نشان میدهد، اگر چه رسم دخمهگذاری بنا به برخی شرایط برچیده شد، اما برخی از موضوعهای درپیوند با آن ردّ پای خود را و به گونهای دیگر نگهداشته است.
زرتشتیان افزونبر نام «دخمه» و «استودان» به جایگاه خداحافظی و وداع با در گذشتگان نام دیگری هم نهاده بودند که ژرفنگری بیشتری را خواهان است. ایشان به این جایگاه «دادگاه» یا «داذگه» نیز میگفتهاند که در پیوند با رسم سوزاندن مردگان نیز موضوعیت پیدا میکند.
آنچه از گاتها بر میآید یک زرتشتی باید بکوشد که در درازنای زندگی خود به زیور پاکی و راستی، آراسته شود تا در پایان بتواند از پل نمادین «چینوت» به سلامت بگذرد. شاید «پل چینوت» از مرحلهای سخن بگوید که شرایط ویژه خود را دارد، چنانکه هنگامیکه میگوییم دانشآموز به کلاس بالاتر رفت، بیگمان از پی شرایط ویژهای برآمده است و توانایی او در بوتهی سنجش و آزمون قرار گرفته است. پس میتوان گفت کسی که از «پل چینوت» میگذرد کارنامه پاکی و راستی را که از جنس آذر پاککننده است بر کف داشته است. که البته همجنس، همجنس را نمیسوزد!
«ای مزدا هر دو گروه یعنی هواخواهان راستی و دروغ از آتش فروزان مینوی آزمایش خواهند شد. این آزمایش آتشین سرنوشت هر یک از دو گروه را آشکار و نشانی بر پاداش تو خواهد بود. پیروان دروغ و تبهکاران را رنج و اندوه نصیب بوده و هواخواهان راستی از شادی و سود بهرهمند خواهند شد.» (گاتها-هات۵۱-بند۹)
«ای هستیبخش دانا در پرتو خرد مقدس و آذرِ فروزان خویش سرنوشت دو گروه نیکان و بدان را تعیین و پاداش و کیفر آنها را ارزانی خواهی داشت. پروردگارا با افزایش فروغ ایمان و راستی و پاکی جویندگان حقیقت به سوی تو گرایش پیدا خواهند کرد.» (گاتها-هات۴۷-بند۶)
و اکنون هم زرتشتیان رسم آرامگاه و دفن مردگان را به شیوهی «گور» و «مقبره» انجام میدهند که بهنظر میرسد همکاری نکردن حکومتها و جو غالب حاکم بر جامعهها در دگرگونی این رویه و شیوه بیتاثیر نبوده است.
و اما چنانچه به رسم «دخمه» و «استودان» ژرفنگر باشیم، نکتهای مشترک و بسیار باارزش دیده میشود که بیگمان در رسم «مقبره» بهدست نمیآید؛ با شیوهی استودان و دخمه، نزدیکانِ درگذشته، پس از نابود شدن آثار جسمی وی، در عمل درمییابند که سرشت(:ماهیت) وجودی انسان چیزی جز «تن مردمان» است و از همین جا زمینههای ژرفاندیشی برای مردمان حتا برای یکبار هم که شده آغاز میشود و این در حالی است که رسم «مقبره» هرگز ما را برای بهدست آوردن این مهم، نه تنها یاری نمیرساند بلکه عوام را بیش از پیش وامیدارد تا هر از گاهی با رفتن به آرامگاه، دل مردگان را از خود شاد سازند.

بازدید نوشته: 8,110 بار
بهتره که جای اندیشه نیک که کلمه عربی هست بگیم پندار نیک.( با توجه به نوشته روی تصویر بالا )
بیاری اهورامزدا
با از کارافتادن قلب و خاموشی فروغ زندگی لاشه بیجان بلافاصله مورد تهاجم پلشتی ها(انواع میکروب) قرار می گیرد. در آئین خردگرای بهدینان برای دور نمودن و از بین بردن لاشه از محیط زیست با رعایت کامل پاک نگهداشتن چهار عنصر طبیعت از روندهای گوناگون در اختیار لاشخور قرار دادن (دخمه گذاری) و یا دفن در خاک با شیوه محکم و نفوذ ناپذیر مرسوم بوده و روش سوزاندن در آتش به علت آلودگی هوا و محیط زیست ناپسند بوده است.
۰
با درود و سپاس؛
واژهی اندیشه نیک، فارسی بوده و تازی نیست.
از این که این تارنما را با باریکبینی میبینید، سپاسگزاری میشود.