سرمپیچ از این پند باستان
به یاد استاد ابراهیم پورداود که در ۲۶ آبان ماه ۱۳۴۷ خورشیدی چشم از جهان فروبست.
«سرود مزدیسنی» یکی از زیباترین سرودهای دینی است که استاد پورداود، در ستایشِ سپندینگی دو نیایش بهنامهای؛ «اَشِمْ وُهو» و «یَتا اَهو» سروده است.
دربارهی این سرود استاد مینویسد: خرده اوستا با دو نیایش بهنام؛ «اَشِمْ وُهو» و «یَتا اَهو» آغاز میشود. این دو نماز خُرد، از آنرو که گرداگردِ نیایشهای دیگر است، به «پیرامون یَشْت» نامور است. این دو نماز بسیار پرارج و سپند هستند.
بامداد شد، بانگ زد خروس / از سرای شه، بر زدند کوس
چرخ شست نَک، روی آبنوس / موبدا تو هم، خیز و روی شو
خوان «اَشِمْ وُهو»، گو «یَتا اَهو»
گو «یَتا اَهو»، خوان «اَشِمْ وُهو»
خیز موبدا آتشی فروز / پردهی سیه، ز این زبانه سوز
کیش باستان، زندهدان هنوز / ز ایزدی فروغ، بَرمتاب رو
خوان «اَشِمْ وُهو»، گو «یَتا اَهو»
گو «یَتا اَهو»، خوان «اَشِمْ وُهو»
از سر آمده، دور روزگار / دین فرهی، مانده یادگار
نامهی کُهن، ز آن خود شمار / گفتهی نیا، اندر آن بجو
خوان «اَشِمْ وُهو»، گو «یَتا اَهو»
گو «یَتا اَهو»، خوان «اَشِمْ وُهو»
تا جهان زِ مهر، شاد و خرم است / تا نگار را، زلف درهم است
تا زِ ژاله بر، لاله شبنم است / راه کج مرو، سوی چه مپو
خوان «اَشِمْ وُهو»، گو «یَتا اَهو»
گو «یَتا اَهو»، خوان «اَشِمْ وُهو»
راست بایدت بود و مرد کار / پهلوان منش، روز کارزار
در ستیزه با دیو نابکار / چون نیای خود، پاک و نیکخو
خوان «اَشِمْ وُهو»، گو «یَتا اَهو»
گو «یَتا اَهو»، خوان «اَشِمْ وُهو»
خواهی ار خوشی، رنجهدار تن / کوش و سرنگون، ساز اهرمن
تا ز بندِ وی، وا رهد وطن / وانگهی پی نام و آبرو
خوان «اَشِمْ وُهو»، گو «یَتا اَهو»
گو «یَتا اَهو»، خوان «اَشِمْ وُهو»
ار بدل تو را، مهر اندر است / ار زِ تازیان، در بر اخگر است
ار زِ بوم خود، شور در سر است / نوش ساغری زاین کهن سبو
خوان «اَشِمْ وُهو»، گو «یَتا اَهو»
گو «یَتا اَهو»، خوان «اَشِمْ وُهو»
رومتاب از این، گنج شایگان / سر مپیچ از این، پند باستان
راستی شنو، راستی بخوان / راستی بجو، راستی بگو
خوان «اَشِمْ وُهو»، گو «یَتا اَهو»
گو «یَتا اَهو»، خوان «اَشِمْ وُهو»
یارینامه:
پورداود، ابراهیم. خرده اوستا، تهران، انتشارات اساتیر، چاپ یکم، ۱۳۸۸، رویههای۴۰تا۴۵

بازدید نوشته: 6,062 بار
واپسین دیدگاه ها