«قلعه دختر»، اجتماع یک کاخ با استحکامات دفاعی ویژه
«قلعه دختر» و «کاخ آتشکده» فیروزآباد فارس، از بناهای ماندگار دشت تاریخی فیروزآباد میباشند، که از روزگار ساسانیان به یادگار ماندهاند و از بناهای «سبک پارتی» به شمار میآید.
در درهی «تنگ آب» دشت فیروزآباد و از قلعه دختر به بعد، رشتهای از آثار بر جای مانده ساسانی را که سازندهی فرهنگ این روزگار هستند، دیده میشود.
در امتداد رودخانه، بقایای پایههای پلهایی بر جای ماندهاند. در سمت آغازین پل در کرانه راست، و کمی دورتر در دهانه رودخانه و پیش از دیدن کاخ آتشکده، دو نقش برجسته را که روی صخرهها کنده شدهاند، مییابیم. در حاشیه کاخ آتشکده، ماندههایی یک آتشگاه وجود دارد. بالاخره، در میان دشت، باروی مجموعه شهری گور، یعنی شهری که توسط اردشیر پی ریزی و بنا شدهاست، با نقشهای دایرهای و مرکزی که هنوز ویرانههای یک برج آن را مشخص میکند، دیده میشود.
«کاخ و دژ قلعه دختر» در آستانه دره «تنگ آب» و در نقطهای که شیب زمین در آن یک دروازه طبیعی را به وجود آورده است، قرار گرفته است. قرار گرفتن این کاخ بر فراز دشت، امکان دیدهبانی بر راه کف دره را که به فیروز آباد میرسد، فراهم آورده است.
کاخ و دژ بخشی از استحکامات گستردهای است که روی بلندیهای مشرف به دشت بنا شدهاند و عبارتند از: استحکامات کمربندی خارجی و استحکامات کمربندی داخلی که کاخ در درون آنهاست.
وجود دو ویرانه بزرگ در «فیروزآباد» که روشن است در یک روزگار بنا شدهاند و از این رو پژوهشگران سدهی نوزدهم مانند «فرصت شیرازی» ساخت هر دو را به اردشیر یکم نسبت میدهند، این اندیشه را میرساند که کارکرد این دو بنا گوناگون بوده است. افزون بر این به هر یک از این دو ساختمان از روی طرح آنها میتوان آتشکده یا کاخ را نسبت داد.
با این حال میتوانیم بپنداریم که این کاخ ها به دنبال به قدرت رسیدن اردشیر نقش های گوناگونی داشته اند، و همچنین در یک زمان ساخته نشده اند، بلکه یکی در پی دیگری و با فاصله ای، هر چند ناچیز، ساخته شدند.
ساخت استحکاماتی چون «قلعه دختر» را می بایست با توجه به اوضاع تاریخی و برخورد با مهاجم تفسیر کرد. به راستی هم قلعه دختر اجتماع یک کاخ شکوهمند پادشاهی با استحکامات دفاعی است که از دید سوق الجیشی چنان در حد کمال هستند که مانند آن را در سراسر تاریخ معماری به دشواری میتوان دید.
چنانکه کاوش های قلعه دختر نشان دادهاند، کمربند دفاعی دژ اصلی، که خود دارای بازوهای دفاعی پیش آمده است، بلندایی نزدیک به ۶ یا ۷ متر داشته است. کنگرههای دفاعی که در دو یا چند ردیف مرتب و تو در تو قرار گرفته و پله هایی که به سوی دالان های نگهبانان میرفتند، در پس راه باریکی به ضخامت تقریبی ۵۰ سانتیمتر قرار گرفته بودند و از رو یا پشت دیوارهای مربوط به فضاهای اسلحه خانه و سربازخانه میگذشت. ساختمان دایرهای شکل که جایگاه تخت و بارگاه بود و به یک سیاه چال بزرگ شباهت دارد، چنان برجی با شکوه بر فراز تپه و در راستای خطرناکترین بخش کمربند دفاعی قد برافراشته است.
پس از گذر از دروازه که هنوز ازدیگر بنا جدا نشده است، با گذر از دشتی که خانه های ساده اسلحه داران در آن دیده میشود، به ورودی کاخ میرسیم. ورودی کاخ خود دژی است مستحکم با فضاهای گوناگون؛ در داخل سرسرای ورودی (۴)، کاوشهای اخیر فضاهای پذیرایی را که احتمالا جهت سربازان و میهمانان پیش بینی شده بود، نشان میدهند. در پشت نمای عقب صحن ورودی و تحتانی (۸)، تالار سکوها (۲) دیده میشود که شماری سکو و صندلی جهت نشستن در تاقچههایی که در دیوارهای کنده شدهاند در آن ساخته شده است. این تالار میبایست برای نگهبانان در حال خدمت بوده باشد. در یک سوی این تالار، دری باریک و بلند به یک پلکان میرسد که به فضاهای بالایی کاخ میرود.
صحن B، که نخستین حیاطی است که پس از بالا رفتن از پلکان به آن میرسیم، ویژهی مستخدمین دربار بوده است. چهار سوی این صحن را تالارهایی با سقف بلند گرفته اند. آرایش این تالارها به شکلی است که میتوان نگهبانان یا میهمانان را در آنها جای داد.
در ضلع پسین صحن سکویی به ارتفاع تقریبی یک متر قرار گرفته است که نقش دقیق آن بر ما روشن نیست، اما میتوانسته است برای کاری مانند ایستادن نگهبانان رومی در آیینهای رسمی و نظامی، یا اعلام حکم و رای قضات، و یا کارهایی از این دست مورد استفاده قرار گرفته باشد. بالاخره دیوارهای پشت بند روی این سکو ساخته شدهاند تا فشار نمای پشت صحن، و در واقع دیوار باربر پشت صحن C و بار خاک پشت آن را خنثی میکنند.
با خروج از صحن B پلکان کمی دورتر به عرصه مهم تر کاخ میرسد؛ این بخش از ایوانی تشکیل میشود که در گذشته یک تاق گهوارهای روی آن قرار داشته است و در کنار آن فضاهای جنبی و گنبد خانه و تالارها و اتاق های پیرامون گنبد خانه واقع شدهاند. ایوان در محور کاخ و بر فراز سکوی صحن ساخته شدهاست. سطح بندی کاخ بدین شکل در مراسم درباری هم مفید واقع میشد.
شکل گنبدخانه که در دل بنای دایرهای گفته شده، جای گرفته است، را نمیتوان بر مبنای نیازهای فضایی و کارکردها توجیه کرد، بلکه خودنمایی و شکوه بنا در اینجا مورد نظر بودهاست. کف بنا با کاشی های گچی فرش شده که بسیار ویران شدهاند و ویرانه های سکوهای کوچکی هم روی آن دیده میشوند.
یکی از تالارهای مهم کاخ که در محور بنا و عقب گنبدخانه واقع شده، کلا با مصالح بنایی پر شدهاست تا دیوار بتواند بار گنبد را حمل کند. همین کار را در دالانها و فضاهای طبقه دوم و حول گنبد هم کردهاند.
به نظر میرسد که همراه با پیروزی های سیاسی «اردشیر بابکان»، قلعه دختر جای خود را به کاخ بزرگی در دشت، یعنی کاخ آتشکده داده است. اردشیر پس از پیروزی بر پادشاهان پارتی، هنوز ناچار بود برای پایدار کردن قدرت خود بر ایران زمین درگیر نبرد شود، اما دیگر خطر، اقامتگاه او را در فیروزآباد تهدید نمیکرد. پس احتمالا کاخ کوهستانی، که تنگ و رسیدن به آن دشوار بود، به عنوان محل اقامت رها شد و جای خود را به کاخی بزرگ داد، که در کنار برکه ای باصفا و درختان مورد قرار گرفته است و امروزه به «آتشکده» یا «کاخ فیروزآباد» نامور است.
یاری نامه ها:
۱- پروفسور دکتر ه. هوگی، قلعه دختر- آتشکده، برگردان از: فرزین فردانش، انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور
۲- دکتر محمد کریم پیرنیا، سبک شناسی معماری ایران، نشر معمار
بازدید نوشته: 15,996 بار
واپسین دیدگاه ها