«ثریتَه»، نخستین پزشک و جراح توانا ایرانی
واژهی «بَئِشَزَ»(Baešaza) در اوستا به معنی «دارو و درمان» است. چنانکه «بَئِشَزُو»(Baešazo) به معنی درمانگر آورده شده است. ریشهی واژهی پزشک و پزشکی در زبان فارسی از همین واژه است.
در بند ششمِ «اَردیبهشت یَشتْ» به چندگونه درمانگر اشاره شده است:
کسی که [از پزشکان] به واسطهی «اَشا» درمان کند: اَشُو بَئِشَزَ Ašo Baešaza،
کسی که به واسطهی قانون درمان کند: داتُو بَئِشَزَ Dâto Baešaza،
کسی که به وسیلهی کارد درمان کند: کَرِتُو بَئِشَزَKareto Baešaza یا جراح،
کسی که با گیاه درمان کند: اُورْوارُ بَئِشَزَ Urvarô Baešaza یا گیاه پزشک،
کسی که با سخن ورجاوند(:کلام مقدس) و دعا درمان کند: مانترا بَئِشَزَ Mânɵrô Baešaza) گویند،
از این میان او که با سخن ورجاوند(:کلام مقدس) درمان کند، درمان بخشترینِ درمانبخشندگان است.
واژهی «بَئِشَزَ» در اوستا، «اسم» است به معنی پزشکی، دارو و درمان و پزشک است. پیشهی پزشکی که در پهلوی به گونهی «بزِشْکیه»(Bezeških) است، در فارسی امروز هنوز هم کاربرد دارد.
در ایران، به موجب اوستا، نخستین پزشک والامقام و جراح توانا که با دانش خود بر بسیاری از بیماریها چیره شد و مردمان را از درد و بیماری نجات بخشید، «ثریتَه»(θrita) بود. با توجه به اینکه این نام در ادبیات ودایی نیز دیده میشود به دیرینگی کار پزشکی که همراه با داروشناسی و دردشناسی و جراحی بود، میتوان پیبرد.
پزشکان ایران باستان ازانواع بیماریهای درونی و جلدی و روشهای درمان و شیوههای جراحی آن آگاهی داشتند. همچنین در اوستا، نامهای گیاهان دارویی آورده شده است که نشان میدهد بر خواص گیاهان دارویی آشنایی داشتهاند. در بند ششمِ «اَردیبهشت یَشتْ» آمده است:«آن گیاهان درمانبخش را، همه را آفرین و درود میخوانیم، همه را گرامی میداریم، همه را نماز میگذاریم-برای این تن، که از مردمان است. برای مقاومت در برابر بیماریها، برای ایستادگی و پیکار در برابر مرگ».
در اوستا و در «فَروردین یشت» از «سَئِنَه» یا (سینا)، (Saena)نیز باید یاد کرد، که در پزشکی بسیار مهارت داشته است، چنانکه در فرهنگها و تاریخها به عنوان «حکیم گوشهنشین» از او یاد شده است.
«سَئِنَه» یا (سینا)، پورِ «اَهوم اْستوت»(Ahum stute)، یکسد سال پس از اشوزرتشت با یکسد شاگرد، «درمانبخشی» را دنبال نمود، چنانکه در «فروردین یشت» بند۹۷ آمده است: ”«فْرَوَهْر» پارسای «سَئِنَه»، پورِ «اَهوم استوت» را درود میفرستیم که با یکسد شاگرد بر روی زمین زندگی کرد.“
این نام همان است که در «خداینامک» به گونهی «سینمرد» و پس از آن به هیات «سیمرغِ حکیم» درآمده و کارهای شگفتآوری نمود.
«پلوتارخوس»(Plutarchus) مورخ یونانی در کتاب خود از زبان تِمیستُوکلِس(Temistokles)سردار یونانی که به مکتبِ سدهی اکباتان راه یافته بود. اینگونه میآورد که هموندان(اعضا) این مکتب سد تن و شرایط ورودی بسیار دشوار بود و همگان نمیتوانستند به آن راه یابند. دانشهای «مغانی» همچون: فلسفه، ستارهشناسی، پزشکی و جغرافیا آموزش داده میشد. بعدها آموزشدیدگان این مکتب فیثاغورث حکیم بزرگ یونانی را آموزش دادند. بنابراین به گمان بسیار قوی میتوان گفت که مکتب اکباتان در سدهی ششم پیش از میلاد. یادگار مکتب «سد تنیِ» «سَئِنَه» (سینا) بوده است که در حقیقت ار مکتب مزدیسنا سرآغاز یافته است.
یارینامه:
برگرفته و کوتاه شده از دانشنامهی مزدیسنا نوشتهی هاشم رضی، رویههای۴۸۷تا۴۹۰٫

بازدید نوشته: 4,848 بار
با سپاس از گردآورنده این نوشته. پیروز باشید