مروری بر زندگینامه «روزبه پارسی»، نامور به «عبدالله بن مقفع»
«روزبه پارسی» پسر «دادویه» نامور به «عبدالله بن مقفع» که یکی از ترجمهکنندگان برجسته و دانشمندان بهنام ایران در سدهی دوم هجری است، در فیروزآباد پارس زاده شد. او در بصره و در اثر نزدیکی با تازیان زبان عربی را بهخوبی فراگرفت و در آن بهمرحله استادی رسید و از سخنوران و عربینویسان دهگانهی درجهی یک روزگار خود شد. وی زبان پهلوی را بهخوبی میدانست.
پدرش زرتشتی و از نژاد اصیل ایرانی بود. روزبه اگرچه در ظاهر مسلمان شد، اما تا پایان زندگانی، زرتشتی ماند. شرح زیر شوندی(:دلیلی) بر آناست که «روزبه پارسی» از کیش نیاکان خود هرگز دست برنداشت:
«ابنالمقفع نزد عیسی بن علی شد و گفت مسلمانی، در دل من راه کرد و خواهم بهدست تو مسلمانی گرفتن. عیسی گفت اسلام آوردن تو، فردا، به محضر؟ و وجوه مردمان سزاوارتر است و چون شام بگستردند، ابنمقفع بر خوان، هم بهرسم مجوسان، زمزمه کرد. گفت: با نیت مسلمانی نیز زمزمه آری! گفت آری! نخواهم شبی را بی این بهروز کردن». ( بهگفتهی از هیثم بن عدی )
روزبه چون عربی را به شیوایی بهزبان میآورد و مینوشت، کار نویسندگی را به او دادند و وی دیر زمانی منشی افرادی سرشناس مانند «مروان بن محمد» خلیفه پایانی اموی و «عیسی بن علی» بود.
ابن مقفع در ۳۶ سالگی مورد خشم منصور واقع شد و بهدست یکی از دستنشاندههای او یعنی «سفیان» والی بصره بهگونهای بسیار جانگداز کشته شد. گویند تنوری برتافتند و ابن مقفع را زنده زنده، «مثله» کردند. اعضای تن او را یکیک در آتش تنور انداختند تا اینکه همهی جسدش طعمه آتش شد.
اخلاق روزبه
روزبه از دید ویژگیهای اخلاقی نمونهی بزرگواری، گذشت، دلیری و انسان دوستی بود.
«ارزش دوستی را نیک میدانست و به حال زیردستان و زحمتکشان توجه کامل داشت. حال زبردستان و مالکین را هم اصلاح مینمود. از دید نیکخویی و رفتار اجتماعی بهترین ویژگیها را داشت و با نرمی و خوشرویی و آداب دوستی رفتار میکرد. و در خانه او باز و خوان او همیشه گسترده و خوراک او بههمه کس میرسید. هر کس به او نیاز داشت بیاندازه کمک و یاری میدید. از پیشکاری و انشا «داوود بن عمر» به ثروتی رسیده بود که با آن گروهی از اهالی بصره و کوفه را اداره میکرد و بههر یک ماهانه پانصد الی دو هزار درهم میداد. او با «عبدالحمید کاتب» دوست بود و روزی با هم نشسته بودند که تنی چند، مامور کشتن عبدالحمید، وارد شدند. آنها او را نمیشناختند، از آن دو یار پرسیدند کدام یک عبدالحمید است ؟ هر یک از آنها گفت من هستم. عبدالحمید ترسید، ابن مقفع را جای او بکشند. گفت : شتاب مکنید. چند نفر از شما نزد ما بمانید و چند تن دیگر بروید نشانههای مرا بپرسید. مبادا دوست من بهجای من کشته شود و آنها چنین کردند.»
از نوشتههای او «الادب الصغیر»، «الادب الکبیر»، «رساله الصباحه» و «کلیله و دمنه» را میتوان برشمرد. که «کلیله و دمنه» را از پهلوی ترجمه کرده است. که در اصل از یک کتاب هندی بهنام Panchatantra بهپهلوی ترجمه شده، و در این کتاب «ابنمقفع» وسیلهای برای انتقاد از بدرفتاریهای فرمانروایان و نابسامانی روزگار و محیط فاسد خود پیدا کرده و از زبان حیوانات آنچه را که بهراه عادی نمیتوانست بگوید، گفته است.
روزبه کتابهای زیر را نیز از پهلوی ترجمه کرده است: «التاج» در سیرت انوشیروان، «خداینامه» دربارهی رویدادهای تاریخی ایران، «مَزدک» درباره آموزشهای مزدک.
همچنین روزبه در میان مسلمانان نخستین کسی بود که فن «منطق» را به عربی ترجمه کرده و مسایل برهانی را در اختیار مسلمان گذاشته است. کسی که آثار او را بخواند درمییابد که وی پرورش یافتهی دانش و ادب است و تهذیب پارسی را با ادب عربی نزدیک کرده و برای کشور خود، تعصب و احساسی نیرومند داشته است. همچنین ناگفته نماند که پسر روزبه «حفین» نیز مانند پدرش مردی دانشمند بود. و یکی از کتابهای بهنام ارستو Nichomacean Ethics را بهعربی ترجمه کرده است.
یارینامه:
کتاب فلسفه شرق اثر مهرداد مهرین ، چاپ ششم ، ۱۳۶۱

بازدید نوشته: 8,760 بار
به نام و یاری اهورامزدا
عجیب است پس از شکست ایرانیان به دست تازیان که شوند اصلی آن ناهنجاری و نارضایتی مردم از سران دربار ساسانی بود. علما و روشنفکران بهجای اینکه بهخود آیند و به فکر چاره اندیشی و نجات تاریخ و فرهنک ملی خود باشند. بهمنظور جاهطلبی و حفظ مقام دنیوی تمام معلومات و تجربیات خود را در اختیار دشمن گذاشتند. البته این خیانت بهوطن وخوش خدمتی به بیگانه بی جواب نماند و در پایان سزای خوش خدمتی خود را از دست همان اربابان دریافت کردند و هر کدام به وضع دلخراشی قطعه قطعه و نابود شدند. آری این است سزای خیانت به وطن و خدمت به دشمن.