پنج گونه «پیوند زناشویی»، در روزگار ساسانی
نازنین سنگ: در ایران باستان و در روزگار ساسانی، از پنج گونه «پیوند زناشویی»، سخن بهمیان آمده است:
۱- پادشاه زن:
«پادشاه زن»، زنی بود که برای نخستین بار، با موافقت پدر ومادر و یا قیم خود همسر برمیگزید. «پادشاه زن»، والاترین جایگاه همسری و بالاترین حقوق زندگی زناشویی را داشت و کدبانوی خانه بود. او میتوانست پس از درگذشت شوهر، قیم فرزندانش شود و اگر فرزندی نداشت، داراییهای شوهر به او میرسید و براداران و خویشان، حقی بر دارایی شوهر او نداشتند.
۲- چَکَر زن:
اگر زنی که همسرش درگذشته بود، میخواست که دوباره همسر برگزیند، دومین پیوند زناشویی او با نام «چَکَرزنی» بسته میشد. و باور بر این بود که این زن درجهان دیگر به همسر نخست خود وابسته است.
۳- اَیوک زن:
اگر زن و شوهری، فرزند پسر نداشتند، تنها دختر و یا دختر کوچک خود را به با نام «اَیوک زن» و به نام خود، همسر میدادند. سپس نخستین فرزند پسر این دختر، برای پدر و مادرش بود.
برای نمونه: زن وشوهری به نام «رستم» و «فرنگیس»، فرزند پسر ندارند و تنها یک دختر به نام «شیرین» دارند. آنان «شیرین» را به همسری «بهرام» درمیآورند و پیوند زناشویی این دو، به نام «اَیوک زن» بسته میشود. نخستین فرزند پسر «شیرین» و «بهرام»، که «جمشید» نام دارد، به پدربزرگش «رستم» تعلق دارد و این پسر، «جمشید پور رستم» نامیده میشود نه «جمشید پور بهرام».
نویسندگان ناآگاه غیر زرتشتی که میدیدند، «جمشید»، پسرِ«شیرین» به جای اینکه به نام پدرش «جمشیدِبهرام» خوانده شود به نام پدربزرگش «جمشیدِرستم»، نامگذاری شده، چنین میپنداشتند که «رستم» به راستی با دخترِخود، ازدواج کرده است و زرتشتیان را به «ازدواج با محارم» متهم میکردند.
۴- سَتُر زن:
«سَتُر» به چمِ (:بهمعنای) «فرزند خوانده» است. اگر مردی در سن پانزده سالگی به بالا و بدون برگزیدن همسری درمیگذشت؛ بازماندگانش برای آسایش روان او برای آنکه فرزند ناکام ایشان در جهان دیگر دارای زن و فرزند باشد، دختری را به نام این مرد شوهر میدادند. نخستین فرزند این زن به مردی که درگذشته بود تعلق داشت و وارث او بهشمار میآمد.
گاهی، جوانِ درگذشته، خواهر جوان و دمِبخت داشت. نزدیکان او همین دختر را با «گواه»(:عقد) «سَتُر زنی» اروس میکردند و هنگامی که پسری از او زاده میشد، او را به فرزندخواندگی جوان ناکام درمیآوردند. یعنی کسی که «دایی» کودک بوده، اینک مقام پدری او را پیدا میکرد. این گونه پیوند همسری نیز، از سوی برخی ناآگاهان، «ازدواج با محارم» برداشت شده است.
۵- خودسر زن:
«خودسر زن»، زنی بود که پس از رسیدن به سن بلوغ، بدون موافقت پدر و مادر و یا قیم خود، همسر برمیگزید. پدر و ماد این دختر، بر پایهی قانون، میتوانستند دختر خود را، از ارث محروم کنند.
یارینامه:
۱- آذرگشسب، موبد اردشیر؛ مقام زن در ایران باستان.
۲- آذرگشسب، موبد اردشیر؛ پاسخگویی به اتهامات.

بازدید نوشته: 7,468 بار
جالب بود
خسته نباشید.متن مورد نظر جالب بود.
موفق باشید
فکرکنم اطلاعاتش صحیح نیست. مثلا تا جایی که حافظه یاری می ده چَکَر زن=چاکر زن به معنی زن دوم مرد است که می تواند در حین حیات یا بعد از مرگ زن اول به عقد شوهر در بیاید. این زن را چه در این دنیا و چه در جهان دیگر چاکر زن اول می دانستند.
به Ali: آقا یا خانم گرامی ، بهتر آنست که پیش از آنکه با نوشتار خود در این تارنما، دین و آیین ایران باستان را با چنین آلودگیها و ناپاکیهایی بیالایید کمی بیشتر در تاریخ گذشتگانمان بررسی کنید و اندیشه. ضمنا ابتدا خواندن و اندیشیدن و سپس نوشتن و سخنراندن بسیار نیکوست. اینهایی که شما برشمردید (زن اول ، زن دوم و …) … هرگز در آیین زرتشتیان راه نداشته و ندارد. ضمنا هرگونه پاسخی که خواستید بر این نوشته بدهید باید با مدرک و دلیل باشد وگرنه مبرهن است که نوشته شما بی پایه و اساس و خیالی خواهد بود.
بنام دادار هستی،برایم خیلی جالب بود وبرخی از ابهامات ذهن منرا جواب داد ممنون از نوشته های زیبایتان واز بانو آرتمیس بابت این روشنگری که در مقابل آقای علی کردن متشکرم
به خشنودی اهورامزدا.
درآئین زرتشت زندگی برطبق هنجارهستی ۰(نظام آفرینش)استواراست .درقانون طبیعت موجودات زنده ازنباتات تا حیوان وانسان برای بقای نسل خودبایدگردافشانی جفت گیری وازدواج نمایند.ازاینرواست اگردختری تارک دنیاویاپسری تاآخرعمرعذب وبدون فرندبمانندنارواوگناهکارشمرده می شو ند.دربقیه موارد مانندجندهمسری -جدائی ز ن ومردوانواع ا زدواج قانون مشخصی وجود نداردوبستگی به موقعیت زمان ومکان وآداب ورسوم وفرهنگ هرجامعه ای دارد.آنچه دردوران گذشته انجام شده مربوط به تفکرزمان خودمیباشداگر چه ازنظر افرادناآگاه مواردی ازآن ابهام برانگیزبه نظرمی رسد.ودرمواردی هم مغایرتعالیم گاتهاوبرابری حقوق وآزدی وعدالت بین زن ومردمیباشد.