سرزمین ایران خاستگاه دانش و فرهنگ است
به انگیزه درگذشت استاد ذبیحالله بهروز در ۲۱ آذر ۱۳۵۰
استاد ذبیحالله بهروز در بیستم تیرماه ۱۲۶۹خورشیدی زاده شد. وی پس از گذراندن آموزشهای نخستین در مکتبخانههای آن روزگار و همچنین «مدرسه ادب»، در بیست سالگی راهی مصر شد و ده سال به آموختن دانش ریاضی و زبان عربی پرداخت و در پایان مدرک کارشناسیارشد ریاضی را دریافت کرد. سپس به انگلستان رفت و در دانشگاه کمبریج با ادوارد براون آشنا شد و پنج سال معاون علمی او شد. به دلیل اختلافهایی که درباره دانشهای درپیوند با تاریخ، زبان و فرهنگ ایران با ادوارد براون پیدا کرد و اینکه دیدگاههای او را بیپایه میدانست، از او جدا و به آلمان رفت و با خاورشناسان نامی چون «مارکوارت» همپرسگی و گفتگو کرد و پس از یک سال در سال ۱۳۰۳خورشیدی به ایران بازگشت تا اندوختههای دانش و تجربه خود را در اختیار ایرانیان قراردهد.
سخنان تازه و اندیشههای کارآمد و سازنده استاد ذبیحبهروز برای ایرانیان شگفتآور بود. چراکه ایرانیان اندیشه نوین را تنها در قالب گفتار خاورشناسانی چون ادوارد براون و …. می شناختند و هر سخنی بیرون از گفتار آنان را ناروا میشمردند. از اینرو دشمنان ایران از همان آغاز سر به مخالفت و آزار او گذاشتند تا اینکه در نتیجه این کارها در سال۱۳۰۸ خورشیدی به جنوب تبعید شد. پس از یک سال تبعید به تهران بازگشت و به مدت ۳۴ سال(۱۳۱۰تا۱۳۴۴) به سمت استاد ریاضی در دانشکده هواپیمایی ارتش خدمت کرد. و سرانجام در ۲۱ آذر ۱۳۵۰ و در ۸۱ سالگی درگذشت.
استاد بهروز براین باور بود که فرهنگ ایران، مادر فرهنگ جهان و سرزمین ایران خاستگاه دانش و فرهنگ است. و در این دو سه سدهی کنونی به انگیزههای ویژه و گوناگونی، کوشش کردهاند تا این حقیقت را بپوشانند و این کار پیش از اینکه به زیان ایران باشد به زیان انسانیت خواهد بود.
استاد بهروز مبتکر شعر نو است، به گونهای که نیما یوشیج در یکی از آثارش می نویسد: «اولین بار بهروز این سبک را به وجود آورده است». استاد نمایشنامههای بسیاری چون: نمایشنامه «جیجک علیشاه »، طنز«مرآت السرایر و مفتاح الضمایر»، نمایشنامه شب فردوسی، نمایشنامه در راه مهر را نوشته است.
استاد انجمنی به نام «ایرانویج» را پایه گذاشت و انتشارات این انجمن را به نام «ایران کوده» خوانده میِشد. نخستین جزوهای که زیر نام «ایران کوده» و جزو انتشارات انجمن ایرانویچ چاپ شد نمایشنامهی بسیار پر ارج «در راه مهر» است و پانزدهمین آنها کتاب گرانبار «تقویم و تاریخ در ایران»(۱۳۳۱خورشیدی) است. در زیر بخشی از دیباچهی کتاب «تقویم و تاریخ در ایران» بدون هیچگونه ویرایشی آورده میشود.
«در مباحث تاریخی باید توجه خاصی به وسعت و استعداد مکان و طول زمان و ارتباط این عوامل با وقایع داشت. اگر در تدوین تاریخ یکی از عصرها طول زمان و استعداد طبیعی مکان درنظر گرفته نشده باشد، چنان تاریخی، قصههاییست که حوادث آن جز با پیشامدهای ناگهانی و حیرتانگیز بههم مربوط نمیشود.
سرزمینی که وسعت و آب و گیاه و قوت و مواد صنعتی و هوای معتدل نداشته قابل پروراندن تودههای بزرگ بشر در دورههای پیش از تاریخ و بعد از آنها نبوده است.
در کشوری که خاکبوم است، بشر دوره سنگ را نگذرانده و جایی که آهن و فلزات و جنگل و چوب یافت نمیشود، آهنگر و سنگتراش نداشته است. همچنین کشتیسازی کشتی رانی زمانش پیش از زمان سکنیگرفتن در جزایر است.
برای پی بردن بشر به اسرار سخنگویی و دین و علوم و صنایع جمعیت کافی و زمان طولانی لازم است. آنچه را که بشر امروزی در همنشینی میبیند و به رایگان میآموزد، نتیجه تجربه و کوششهای گذشتگان در مدت هزاران سال میباشد.»
برگرفته از زندگینامه، احوال و افکار ذبیح بهروز، نوشته دکترمحمد رضا بیگدلی(آذرماه ۱۳۷۸) و کتاب گرانبار «تقویم و تاریخ در ایران»(۱۳۳۱خورشیدی)

بازدید نوشته: 4,969 بار
واپسین دیدگاه ها