خانه > تاريخ پس از اسلام > حماسه مصدق و خاطرات دخترانه من

حماسه مصدق و خاطرات دخترانه من

توران شهریاری به همراه همکلاسی‌ها در کنار محمد مصدق خاطره‌ای از بانو توران شهریاری: ۲۹ اسفند ماه ۱۳۲۹، در تاریخ ایران روزی فرخنده، ماندگارو فراموش‌نشدنی است در زمان حکومت شادروان دکتر محمد مصدق، لایحه ملی شدن صنعت نفت ایران که به وسیله معظم له تقدیم مجلس شورای ملی ایران شده و با اکثریت قاطعی به تصویب مجلس رسیده بود در این روز به توشیح شاه رسید.

درسال ۱۳۳۰، اقشار مختلف مردم به ویژه دانشجویان دانشگاه تهران و دانش آموزان دبیرستان‌های تهران برای عرض شادباش و اظهار شادمانی و سپاسگزاری از این کار بزرگ ملی به دیدار دکتر محمد مصدق در خیابان کاخ جنوبی سابق(فلسطین جنوبی امروز) که منزل دکتر مصدق در آن واقع بود می‌رفتند و با تقدیم سبد گل و هدایای معنوی به آن ابرمرد تاریخ معاصر ایران سپاس و شادمانی و احساسات ملی و میهنی خویش را نشان می‌دادند.

دادگاه بین المللی لاهه که یکی از ارکان سازمان ملل است، کار مصدق مبنی بر ملی‌شدن صنعت نفت را مورد تائید قرار داد و رای خود را بر له حکومت ایران و بر علیه حکومت انگلستان صادر نمود. شگفت اینکه حتا قاضی با وجدان انگلیسی در دادگاه لاهه نیز رای خود را به سود ایران داد.

آن‌روز خبر ملی شدن صنعت نفت ایران و کار بزرگ مصدق و صدور رای دادگاه بین المللی لاهه بر له دولت ایران از مهمترین اخبار روز جهان بود. به خاطر دارم موزه «مادام توسو» در لندن که از موزه‌های مشهور انگلستان است و مجسمه معروف‌ترین افراد تاریخ معاصر جهان را در معرض دید بینندگان خود قرار می‌داد، از ایران معاصر فقط مجسمه دکتر مصدق را تهیه و در معرض دید بینندگان قرار داده بود.

خاطره دیدار من با مصدق

در آن زمان در تمام ایران فقط یک دانشگاه وجود داشت و آن هم دانشگاه تهران بود. بنابراین هر کس در هر کجای ایران که می‌خواست به دانشگاه برود، باید به تهران می‌آمد. بنابراین من در شهریور سال ۱۳۳۰ برای ادامه تحصیل به تهران آمدم و چون در کرمان بیش از کلاس پنجم دبیرستان نبود، لذا از کلاس ششم ادبی را در دبیرستان «شاهدخت» خواندم. در اواخر ماه آذر ۱۳۳۰، یک روز شادروان خانم لطفی مدیره دبیرستان شاهدخت، مرا به اتاق خویش فراخواند و به من فرمود چون عده‌ای از دانش‌آموزان و نماینده دبیران دبیرستان «شاهرخ» بایستی تا اواخر بهمن برای عرض تبریک ملی شدن صنعت نفت به دیدار دکتر مصدق بروند و از آنجا که شنیده‌ام تو شعر می‌سرایی، می‌خواهم شعر خوبی در این باره بسرایی و هر چه زودتر آن را به من بدهی تا به دبیر خط دبیرستان بدهم و پس از اینکه او با خط خوش شعر تو را نوشت آن را د ر قاب زیبایی بگذاریم تا در روز موعود با سبد گل از سوی دبیرستان دخترانه شاهدخت تقدیم حضور دکتر مصدق شود.

من از سویی با امید و از سویی با ترس و اضطراب این‌کار را پذیرفتم و تا جایی که توانم بود سعی کردم شعری بسرایم که در خور کار بزرگ آن ابرمرد تاریخ معاصر باشد.

چکامه‌ای که ملاحظه می‌فرمایید نتیجه چندین روز کار من است و پس از اینکه آن را در ماه دی سرودم با شادی شعر را به خانم لطفی دادم.

شعر پس از نگارش، توسط دبیر خط دبیرستان در قاب زیبایی جای گرفت و در روز ۲۵ بهمن ۱۳۳۰ با عده‌ای از دانش آموزان ممتاز دبیرستان شاهدخت و دبیر خط دبیرستان، با توجه به وقت داده شده به منزل دکتر مصدق رفتیم.

دکتر در یکی از اتاق‌های منزل ما را به حضور پذیرفتند، به طوری که شنیدم ایشان در همین اتاق سفرای خارجی و مهمانان و بزرگانی را که به دیدارشان می‌آمدند می‌پذیرفتند.

به هر حال، پس از اینکه وارد اتاق شدیم و سبدگل که در عکس نمودار است، تقدیم شد و از طرف دبیرستان مراتب سپاس و تبریک عرض گردید.

من هم چکامه مزبور را در حضورشان خواندم و تقدیمشان کردم معظم له شعر قاب شده را با خوشرویی از من به نمایندگی از طرف سایر دانش آموزان پذیرفتند و آن را در آغوش گرفتند که در عکس نمودار است.

شعر حماسه مصدق

ای فدای خاک ایران کهن، جان و تن ما / جان ما بادا فدای خاک پاک میهن ما

باد ایران جاودان و سرمدی راه مصدق / باد ویران کاخ ظلم و راه شوم دشمن ما

دست هر بیگانه ای باید شود کوته ز ایران / تا که هر آلایشی پالاید از پرویزن ما

بر همه ایرانیان فرخ بود راه مصدق / آفرین بر قهرمان ملی شیر اوژن ما

نفت این سرمایه ملی و این ارث خدایی / سال‌ها تاراج شد با دست خصم رهزن ما

آوخ از پیمان شوم دارسی با شه مظفر / گشت آن پیمان رنج آور وبال گردن ما

نفت‌کش‌های تهی پر شد دریغ از نفت ارزان / آب را کوبید دشمن این‌چنین در هاون ما

تا که در ایام پر شوری به دوران مصدق / پرتو خود باوری تابیده شد از روزن ما

صنعت نفت وطن با دست او گردید ملی / شکر یزدان که زاغان را براند از گلشن ما

دست حق آمد برون پرتو فشان از آستینش / حق ایران را گرفت از بهر مام میهن ما

روز پایانی اسفند است میمون و مبارک / بر دمید آن روز فرخ آفتاب روشن ما

در ره احقاق حق ملی ایران ، مصدق / لکه بیگانه را بزدود از پیراهن ما

باید این صنعت دگربادست ایرانی بگردد / روح ایران باوری باشد نماد بودن ما

آنچه را گفت آن جهانبین د ر ره احقاق ایران / بود فریادی ز ژرفای دل درد آکن ما

دادگاه لاهه رایش گشت تایید مصدق / چون مسلم بود اسناد به به حق و متقن ما

در وطن افکند شور پر غروری آن حماسه / زهره هم شد همنوا با نغمه شور افکن ما

ای مصدق راه ایران خواهیت بادا گرامی‌ / چون‌که هستی قهرمان بخرد و رویین تن ما


بازدید نوشته: 6,704 بار
  1. نوروز
    14 آگوست 2013 در 11:56 | #1

    بسیار زیبا بود.

  1. بدون بازتاب