کیکاوس رازی
کیکاوس رازی، پور کیخسرو، از سخنوران زرتشتی سده هفتم است که چندان آوازهای نیافته است. از این سخنور زرتشتی، در پیوستهای (نظمی) ارزشمند به نام زراتشت نامه، به یادگار مانده است. از آنجا که زرتشت بهرام پژدو افزونهای بر آن سروده است، این در پیوسته را از آن او پنداشتهاند. کیکاوس رازی، در زراتشت نامه، زندگانی زرتشت را بر بنیان باورهای زرتشتی در پیوسته است.
آنکتیل دوپرون، در نگارش سرگذشت اشوزرتشت، از آن سود برده است. زراتشت نامه، در گستره ادب پارسی در پیوستهای است کم مانند و زمینه و زبان آن در شعر پارسی بی پیشینه است و تازگی دارد. از این روی، برنویسان گزند بسیار بدان رسانیدهاند. شیوه سخنسرایی کیکاوس رازی، شیوه حماسه سرایی است و او نیز، همچنان، از پیروان فردوسی بزرگ است. چون سراینده از آبشخورهای پهلوی در سرودن زراتشت نامه بهره میبرده است، گاه واژگان پهلوی و مزدیسنی در سخن او راه جسته است؛ از در پیوسته اوست:
بیامد به زرتشت پاکیزه رای، |
همان روز، بهمن، به امر خدای |
درخشنده از دور مانند هور؛ |
بپوشیده یک دست جامه ز نور |
به زرتشت گفتا که: «برگوی نام! |
چه جویی ز دنیا، چه داری تو کام؟» |
بدو گفت زرتشت «که نیکرای! |
نجویم همی جز رضای خدای» |
مردام همه سوی فرمان اوست؛ |
ازیرا که هر دو جهان ز آن اوست |
بجز راستی مینجوید دلم؛ |
به گرد کژی مینپوید دلم |
اگر امر یزدان بهجای آورم، |
همه کام دل زیر پا آورم |
ولیکن گمانم که هستی مرا، |
به نیکی، تو، ای پاکتن! رهنما» |
چو بشنید بهمن فرشته ازو |
سخنهایِ درخورد، گفتا بدو |
که:« برخیز! تا پیش یزدان شوی؛ |
هر آنچت مراد است از او بشنوی» |
همانگه زراتشت بر پای خاست، |
چو بهمن نمودش بدو راه راست |
سرچشمه: کتاب در دریای دری، نوشته میرجلال الدین کزازی، انتشارات نشر مرکز، ۱۳۶۸

بازدید نوشته: 9,458 بار
با امید به آشکاری آن حقیقت پاک که ظلمت رادراین گیتی صبح امید وگرمای جانبخشش این زمستان سنگ شکن را بهارباشد.