«امــرداد» را نـکـن سـاده بـه «مرداد»
امـردادگـان و جشنیـست جاودانه بی مرگی رازِ هستیست در زمـانـه
هر آنچه آفرید حـق پایـدار اسـت تحـولها بـه هـر چیـز عـادلانه
همـانا کوشش و پویش بـه گیتــی زنـدگـی در ذرههـا بـاشـد روانـه
به هر ذره تکاپو هست و چـرخش که چـرخ ذره ها هـست در کمانـه
چه حکمتها در این ذره نهان است به هر حکمت تـو خواهـی زد گمانه
تـو یـابـی در گمـانـه راهـی بـر او که او و هر چه زوست هست جاودانه
امــرداد را نـکـن سـاده بـه مرداد نـکـن سـادگی را هـر جـا بـهانـه
باین سادگـی ایـن چـم را مَـپاشان چمی از نـو نـساز بـی هیـچ نشانـه
بی مرگی را نـکن تبدیل به نیسـتی نباشد ایـن پسـند در هیـچ زمـانـه
دگـرگـونـی بـه مـرداد از امــرداد نـباشـد کـاری نـیـک و عـاقـلانـه
خیانت بـاشـد ایـن در هـر زبـانـی زبـان خـود کنـی بـا خـود بیـگانـه !
بــه یـاد آور بـهـر جـا تـو امـرداد بـگـویـی و بـخـوانـی عاشـقـانـه
دگــر بـاره بـتـو فــرخـنـده بـادا امـردادگـان کـه مـانـده جـاودانــه

بازدید نوشته: 4,242 بار
واپسین دیدگاه ها